جدول جو
جدول جو

معنی فدینی - جستجوی لغت در جدول جو

فدینی
(فَدْ دی)
منسوب به فدین. رجوع به فدّین شود
لغت نامه دهخدا
فدینی
(فَدْ دی)
سعید بن خالد بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه الاموی عثمانی فدینی. با مأمون همزمان بود ودر روزگار وی خروج کرد و پس از ابوالعمیطر علی بن یحیی مدعی خلافت شد... آنگاه یحیی بن صالح با سپاهی بدو روی آورد و چون به نزدیک دژ (حصن) وی که به فدین معروف به ود رسید، فدینی از آنجا بگریخت و یحیی بن صالح دژرا بگرفت و منهدم کرد. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ دَ)
منسوب به فدیک که نام مردی از صحابه بود. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب به فغدین که از قرای بخاراست. (سمعانی). رجوع به فغاندیزی و فغدیزی شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
منسوب به فندین که از قراء قدیم مرو است در پنج فرسخی. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رُ دَ)
منسوب به ردینه، نام زنی که نیزه راست میکرد.
- رمح ردینی، منسوب به ردینه زن سمیره. (از ناظم الاطباء). منسوب به ردینه. (منتهی الارب). منسوب است به زنی ردینهنام که نیزه راست میکرد. (از اقرب الموارد) (از انساب سمعانی). و رجوع به ردینه شود
منسوب است به ردین بن ابی مجلز. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مَدْ یَ نی ی / مَدْ یَ)
منسوب به مدین. رجوع به مدین شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به مدینۀ اصفهان و مدینۀ انبار و مدینۀ بخارا و مدینۀ جابر میان ری و قزوین و مدینۀ سمرقند، مدینه و قبره، مدینهالمبارک و مدینۀ مرو، و مدینۀ مولی، مدینۀ مصر، مدینۀ نیشابور، مدینۀ نسف است. از هر یک این بلاد علما و محدثان برخاسته اند که همه را در نسبت مدینی گویند و منسوب بدین مدینه ها مدینی گویند و منسوب به مدینهالرسول - یثرب - را مدنی گویند، تنها برای تمیز. گروهی شق اخیر را درست ندانسته و منسوب به مدینهالرسول را نیز مدینی خوانند. (یادداشت مؤلف، از معجم البلدان). انسان منسوب به مدینۀ یثرب را مدنی گویند و پرندگان و حیوانات دیگررا در نسبت بدین شهر مدینی نامند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
محمد بن عمر بن احمد بن عمر بن محمد اصفهانی مدینی، مکنی به ابوموسی، از حافظان و مصنفان حدیث است. به سال 501 هجری قمری در اصفهان ولادت یافت به مناسبت نسبتش به مدینۀ اصفهان معروف به مدینی است. سفری به همدان و بغداد کرد. از تألیفات اوست: الاخبار الطوال، اللطائف، تمه معرفه الصحابه الوظایف، عوالی التابعین، المغیث، الزیادات. وی به سال 581 هجری قمری در اصفهان در گذشت. (الاعلام زرکلی ج 7 ص 202) (ریحانه الادب ج 5 ص 276). رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 486و تتمه المختصر ابن الوردی ج 2 ص 95 و طبقات الشافعیه ج 4 ص 90 و دیگر مآخذ مذکور در الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
مصغر فدن بمعنی کاخ مشید است. (از معجم البلدان). رجوع به فدن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
جایگاهی است از سرزمین حوران که عبدالرحمان بن محمد بن ابی بکر صدیق در آنجا درگذشت و مدفون شد. وی در زمرۀ فقیهانی بود که ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان از آنان درباره طلاق قبل از نکاح استفتا کرد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به فین که از قرای کاشان است، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه با 146 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ردینی
تصویر ردینی
نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینی
تصویر دینی
منسوب به دین مربوط به دین، مرد دین متدین دانای دینی (مرزباننامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینی
تصویر دینی
مذهبی
فرهنگ واژه فارسی سره