- فدراتیو
- فرانسوی ارمانیک
معنی فدراتیو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سازمان یا انجمنی که برای اداره کردن رشته ای ورزشی تشکیل شود، اتحادیه ای از سندیکاهای کارگری، در علوم سیاسی اتحادیه ای از چند ایالت که به صورت یک کشور اداره می شود
دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند، انجمنی که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد و بیشتر مورد استعمال آن در کارهای ورزشی می باشد
((فِ یُ))
فرهنگ فارسی معین
اتحادیه ای مرکب از چند کشور یا استان، سازمان یا انجمنی که برای اداره یک رشته ورزشی تشکیل می شود
Federacy, Federation
federação
федерация
Föderation
federacja
федерація
federación
fédéralisme, fédération
federazione
federatie
federasi
إتّحادٌ فدراليٌّ
פדרציה
联邦制 , 联邦
連邦制 , 連邦
federasyon
shirikisho
สหพันธรัฐ
ফেডারেশন