جدول جو
جدول جو

معنی فجیع - جستجوی لغت در جدول جو

فجیع
دردناک، آزار دهنده، ناخوشایند
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
فرهنگ فارسی عمید
فجیع
(فَ)
در تداول فارسی، دردناک. اسف بار. جانگداز. رقت آور، چنانکه گوییم: فلان را به وضعی فجیع کشتند
لغت نامه دهخدا
فجیع
دردمند زن یا مرد، پیشامد سخت در تازی (فاجع) به جای آن به کار می رود دردناک جانگداز رقت آور: فلان را به وضعی فجیع کشتند. توضیح در عربی به جای آن فاجع مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
فجیع
((فَ))
دردناک، ناگوار
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
فرهنگ فارسی معین
فجیع
جانگداز، دردناک، رقت آور، رقت بار، فاجعه آمیز، مصیبت بار، ناگوار، هولناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فجیع
رهيبٌ
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به عربی
فجیع
Heinous
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فجیع
odieux
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فجیع
ужасный
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به روسی
فجیع
ঘৃণিত
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به بنگالی
فجیع
hediondo
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فجیع
بھیانک
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به اردو
فجیع
mchafu
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فجیع
น่าสะอิดสะเอียน
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به تایلندی
فجیع
abscheulich
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به آلمانی
فجیع
iğrenç
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فجیع
極悪な
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فجیع
איום
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به عبری
فجیع
끔찍한
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به کره ای
فجیع
kejam
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فجیع
घृणित
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به هندی
فجیع
afschuwelijk
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به هلندی
فجیع
orribile
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فجیع
atroz
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فجیع
огидний
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فجیع
ohydny
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به لهستانی
فجیع
恶劣的
تصویری از فجیع
تصویر فجیع
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فجیعت
تصویر فجیعت
مصیبت دردناک
فرهنگ فارسی عمید
(فَ عَ)
سختی. ج، فجائع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَءَشْ شُ)
به درد آوردن. (تاج المصادر بیهقی). دردمند نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بسی اندوه و مصیبت رسانیدن. (زوزنی). مصیبت زده ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فجیعت
تصویر فجیعت
سختی، اندوه دردناک، جمع فجائع (فجایع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفجیع
تصویر تفجیع
دردمند ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجیعه
تصویر فجیعه
پتیار پتیار سخت درد سخت سختی، اندوه دردناک، جمع فجائع (فجایع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجیعت
تصویر فجیعت
((فَ عَ))
سختی، اندوه، دردناک، جمع فجایع، فجیعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فجیعه
تصویر فجیعه
((فَ عِ))
سختی، اندوه، دردناک، جمع فجایع، فجیعت
فرهنگ فارسی معین