- فجس (دَلْوْ)
بزرگ منشی نمودن. بزرگی و کبر به خود بستن. تکبر، بزرگی کردن. (منتهی الارب) ، چیره شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فهر. (اقرب الموارد) ، نو بیرون آوردن کاری را که زشت باشد. (منتهی الارب). ابتداع کاری که جز شر نباشد. (اقرب الموارد)
