شکستن چیزی را، فرومیرانیدن. (منتهی الارب). آرام گردانیدن، خاموش کردن آتش را. (اقرب الموارد) ، فراموش کردن و بازایستادن از چیزی. (منتهی الارب) ، مافتاء، پیوسته: مافتاء یذکره، پیوسته ذکرش میکند. (منتهی الارب)
شکستن چیزی را، فرومیرانیدن. (منتهی الارب). آرام گردانیدن، خاموش کردن آتش را. (اقرب الموارد) ، فراموش کردن و بازایستادن از چیزی. (منتهی الارب) ، مافتاء، پیوسته: مافتاء یذکره، پیوسته ذکرش میکند. (منتهی الارب)