جدول جو
جدول جو

معنی فتخ - جستجوی لغت در جدول جو

فتخ
(دَ لَ)
نرم کردن انگشتان و خم کردن مفاصل انگشتان پا برای نشستن. (اقرب الموارد). سست شدن بندهای اندام و نرم و فروهشته گردیدن آن. (منتهی الارب) ، فروهشتن عقاب بالهای خود را. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
فتخ
سست بندی سستی بند ها (بند مفصل)
تصویری از فتخ
تصویر فتخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ
تصویر فرخ
(دخترانه و پسرانه)
شاد، تابان، زیبا، خجسته، مبارک، فرخنده، نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتح
تصویر فتح
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی،
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخ
تصویر فرخ
مبارک، میمون، خجسته، زیباروی، کامیاب، خوشبخت، محترم، ارجمند، بزرگوار، خوشایند، نیک، خوشا، نیکا، حبذا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتک
تصویر فتک
دلیری کردن، به ناگاه کسی را گرفتن و کشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتی
تصویر فتی
جوانمرد و سخی، کریم، هر یک از پیروان آیین فتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتن
تصویر فتن
فتنه ها، فسادها، شورش ها، عذاب ها، آزمایش ها، گمراهی ها، عاشقها، جمع واژۀ فتنه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ خَ / فَ تَ خَ)
انگشتری کلان که در دست و پا کنند. (منتهی الارب). حد فاصل انگشتان سبابه و ابهام انگشتری نقرۀ بی نگین است، و اگر در آن نگین باشد خاتم است. ج، فتخ، فتوخ، فتخات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
آنک بندهای انگشتان وی نرم باشد و پهن. (تاج المصادر بیهقی). آنکه بند انگشتان او نرم شود و پهن. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
جمع واژۀ فتخه. رجوع به فتخه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ خِ دَ / دِ)
علتی که بدان فرج زن بآماسد و چون بر مرد شود خصیه بآماسد. و آن را قبح ماده هم گویند، کذا فی القنیه. (از مؤید الفضلا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سستی نرمی کوتاهی در کار در تداول اهالی اطراف رشت به از گیل گفته می شود. ضعف سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتح
تصویر فتح
گشادن، فیروزی و گشایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتا
تصویر فتا
جوان شدن، جوانمردی نمودن، جوانی، جوانمردی
فرهنگ لغت هوشیار
مهتاب، دام شکاری، واگشادن آوند، سر زدن با شمشیر، بانگیدن کوکو، سوراخ بام پخت پهن پخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتق
تصویر فتق
شکافتن، گشودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخ
تصویر فرخ
مبارک، خجسته، میمون ومبارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنخ
تصویر فنخ
چیره گشتن چیرگی، خوار کردن، شکستن استخوان: بی خون آلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشخ
تصویر فشخ
سیلی زدن، دروغ در بازی، ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زایل گردانیدن دست کسی را از جائی، تباه گردیدن، برهم زدن معامله و پیمان، باطل کردن پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتش
تصویر فتش
کاویدن جست و جو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتی
تصویر فتی
جوانمرد و سخی
فرهنگ لغت هوشیار
ستهیدن، فرو گرفتن به ناگاه گرفتن بناگاه گرفتن کسی را، ناگاه کشتن کسی را، رویاروی زخم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتل
تصویر فتل
تافتن تابیدن، روی گرداندن، بر گرداندن تافتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فتنه، خلالوش ها آشوب ها جاور (حالت)، گونه، آزمودن، به شگفت آوردن، به آشوب کشاندن، در آشوب افتادن، به آتش سوختن آزمودن، گداختن سیم و زر در آتش جهت امتحان، گمراه کردن - اختلاف کردم مردم در رای و تدبیر، آزمایش، اختلاف در آرا، گناه ورزی، گناه، عذاب محنت، جنگ ستیزه، آشوب، عبرت شگفتی، فریفته مفتون، دلداده عاشق، معشوقی که موجب فتنه و آشوب گردد، جمع فتن، درختی است از تیره سبزی آساها که یکی از گونه های درخت صمغ عربی است و دارای صمغی بسیار خوشبو می باشد درخت عطر عقاقی عقاقی عطری درخت عنبر، گیاهی است معطر از تیره اسفنجیان که به صورت درختچه است و به عنوان یک گیاه و به عنوان یک گیاه زمینی در باغها کشت می شود چای مکزیکی امبروسیا زربیح شای مکی چای مکه چای اسپانیا حشیشه المریم شای بیت المقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتو
تصویر فتو
جمع فتی، جوانان، جوانمردان، دلیران، زاوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوخ
تصویر فتوخ
جمع فتخه، گجه ها انگشتری های بی نگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فته
تصویر فته
جواز پروانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتخ
تصویر پتخ
مبهوت، متحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتخاء
تصویر فتخاء
آلوه آله (عقاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتخه
تصویر فتخه
گچه انگشتری بی نگین چون انگشتری پیوند زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتخ
تصویر کتخ
کشک قروت، نان خورشی که از شیر و دوغ ترش و نمک سازند شیراز: (مدام تا که بخاصیت اهل صفرا را موافق است همه عمر ناردان و کتخ. ) (عمید لوبکی رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتح
تصویر فتح
گشایش، پیروزی
فرهنگ واژه فارسی سره