جدول جو
جدول جو

معنی فأوی - جستجوی لغت در جدول جو

فأوی
(فَءْ وا)
سر نره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِطْ طِ)
پناه گرفتن بجایی، جای گرفتن، فراهم آمدن از هر جا چنانکه پرندگان. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَءْ وی ی)
کس: یقال ما بالدار طأوی ٌ، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ وا / مَءْ وی)
پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. (منتهی الارب). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه. جایگاه مأمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای برگشتن یعنی خانه خود. (غیاث) :
اگرچه طایفه ای در حریم کعبۀ ملک
ورای پایۀ خود ساختند ماوی را.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 3).
ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده بکلی دیار و مأوی را.
ظهیر فاریابی.
گفتم اندر حرم وصل توأم مأوی بود
گفت اندر حرم شاه که را باشد بار.
عطار.
گفت آری گفت آن شرنیستی
که فسون غیب را مأویستی.
مولوی.
- جنت مأوی، طبقۀ پنجم از طبقات بهشت. پنجم از بهشتهای هشتگانه:
برشوند از پل آتش که اثیرش خوانند
پس سر مائدۀ جنت مأوی بینند.
خاقانی.
در بارگاه صاحب معراج هر زمان
معراج دل به جنت مأوی برآورم.
خاقانی.
، محل زیست هر حیوانی. (ناظم الاطباء).
- مأوی الابل، جای باش شتران در شب. (ناظم الاطباء).
- مأوی الغنم، جایی که گوسپندان شب در آن خوابند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ فَ رَ)
دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 151 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَل ل)
شکافتن سر به زخم شمشیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَءْوْ)
راهی است بین قارتین و ناحیهالدر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا