کسی که در وقت تکلم بیشتر حرف ’ت’ را تکلم کند، (ناظم الاطباء)، گوینده ای که در سخن گفتن ’تا’ بسیار آرد: تمتمه، سخن ’تاناک’ یا ’میم ناک’ گفتن، (منتهی الارب)، تمتام، گویندۀ سخن ’تاناک’، (منتهی الارب)
کسی که در وقت تکلم بیشتر حرف ’ت’ را تکلم کند، (ناظم الاطباء)، گوینده ای که در سخن گفتن ’تا’ بسیار آرد: تمتمه، سخن ’تاناک’ یا ’میم ناک’ گفتن، (منتهی الارب)، تمتام، گویندۀ سخن ’تاناک’، (منتهی الارب)
پیوسته بودن نزدیک کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیوسته بودن نزد کسی. (آنندراج). مواظبت کردن کسی را. و به این معنی با ’علی’ متعدی شود. (از اقرب الموارد).
پیوسته بودن نزدیک کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیوسته بودن نزد کسی. (آنندراج). مواظبت کردن کسی را. و به این معنی با ’علی’ متعدی شود. (از اقرب الموارد).
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پُنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
مخفف ماناکه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، پنداری که، گویی که: آن رنگ سیاه لاله، ماناک اندر دل مشتری است کیوان، خاقانی، روز روشن ندیده ام، ماناک همه عمرم به چشم درد گذشت، خاقانی، زلف تو سیه چراست ماناک بسیار در آفتاب گشته، امیرخسرو (از آنندراج)، و رجوع به مانا شود
مخفف ماناکه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، پنداری که، گویی که: آن رنگ سیاه لاله، ماناک اندر دل مشتری است کیوان، خاقانی، روز روشن ندیده ام، ماناک همه عمرم به چشم درد گذشت، خاقانی، زلف تو سیه چراست ماناک بسیار در آفتاب گشته، امیرخسرو (از آنندراج)، و رجوع به مانا شود