- فامیلی
- خانوادگی
معنی فامیلی - جستجوی لغت در جدول جو
- فامیلی
- خانوادگی مربوط فامیل خانوادگی: تو مرا حبس می کنی آوخ شرم بادت ز ننگ فامیلی. (بهار)، به طور دسته جمعی و خانوادگی: فامیلی به مهمانی رفتیم. یا نام فامیلی. نام خانوادگی شناسنامه. توضیح احتراز از این ترکیب نیمه بیگانه اولی است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانواده، بستگان، خویشاوندان، دودمان
خانواده، دودمان، خویشاوند، نام خانوادگی
خانواده، بستگان و نزدیکان و خویشاوندان
خانواده، خویشاوند
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
زینهاری منسوب و مربوط به تامین. اقدامات تامینی
فرانسوی سنگچه
ناامیدواری، یاس، نومیدی
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
Formulaic
formulado
формульный
formel
sformalizowany
формульний
formulado
formulé
formulato
formuleerbaar
सूत्रबद्ध
formulaik
صياغيٌّ
פורמולרי
formülsel
kimuundo
ตามสูตร
সূত্রবদ্ধ
فارمولائی