جدول جو
جدول جو

معنی فالنجیطس - جستجوی لغت در جدول جو

فالنجیطس
فالنجیقن، گیاهی با برگ های باریک، گل های سفید شبیه سوسن و تخمی سیاه و کوچک تر از عدس که در گذشته مصرف دارویی داشته و جهت معالجۀ گزیدگی حشرات به کار می رفته
تصویری از فالنجیطس
تصویر فالنجیطس
فرهنگ فارسی عمید
فالنجیطس
فالنجقین. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به فالنجقین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فالنجیقن
تصویر فالنجیقن
گیاهی با برگ های باریک، گل های سفید شبیه سوسن و تخمی سیاه و کوچک تر از عدس که در گذشته مصرف دارویی داشته و جهت معالجۀ گزیدگی حشرات به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی اسم رتیلااست، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به فالانجقون شود
لغت نامه دهخدا
حکیم مؤمن گوید: لغت یونانی است و شریف گوید که او را در شام منسم نامند بستانی و صحرائی نبات بستانی را برگش عریضتر از برگ گندناو به رنگ خون و منحنی به طرف اسفل و اکثر اوراق او از بیخ میروید و ساقش به قدر دو شبر و بر سر آن گلی سیاه شبیه به کلاه و در او صورتی شبیه به زنگی دهان باز کرده و در اسفل دهان دانۀ مثلث و سیاه شبیه به زبان و بیخش به زردک مشابه و منبتش زمین نمناک خشن است. در دوم گرم و در سوم خشک و بیخش مدرّ بول مأیوس العلاج و گویند ساحران را از او افعال غریبه سر میزند و قدر شربت از جرم او یک مثقال و از طبیخ او دو وقیه است و قسم صحرائی را برگش مثل اسقولوفندریون و با خشونت و آشامیدن او با شراب یا سرکه جهت سپرز و ضماد تازۀ او جهت منع زیادتی جراحات و التیام آن و خشک او جهت تنقیۀ زخمها مفید و قدر شربتش تا دو درهم است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ضریر انطاکی آرد: لنجیطس یونانی قال الشریف یسمی بالشام منسم و هو بستانی عریض الاوراق شدیدالحمره کراثی اصله کالجر باوراق تمیل الی الارض و ساق دون قراع علیه نحو القلنسوه و له حب مثلث قالوا کوجه زنجی ّ مفتوح الفم فی اسفله کاللسان اسود مثلث الزوایا و یری کانه الاسقولوفندریون لکنه خشن و کله حار فی الثالثه یابس فی الثانیه. علی مایظهر من کلامهم ینفع بستانیه من البول بعد الیأس منه فیکون قوی التفتیح مقطعاً ملطفاً و یقال ان لاهل السحر فیه اعمالاً غریبه و البری یدمل الجراح و یحبس الدم و یزیل الطحال شربا بالخل ّ و شربته الی مثقال و الثانی درهمین. (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی گشته سرخس گرمسیری، مهر گیاه حکیم مومن در تحفه نویسد: لغت یونانی است و شریف گوید که او را در شام منسم نامند. - در لکلرج 1 ص 397 (ترجمه ابن البیطار) بصور حب المیشم و میسم و بشم و منشم ومنسم آمده و آنرا یکی از گونه های بلسان میداند
فرهنگ لغت هوشیار