جدول جو
جدول جو

معنی فافا - جستجوی لغت در جدول جو

فافا
نیکو، بدیع، زیبا، خوب، برای مثال تو همی گوی شعر تا فردا / بخشدت خواجه جامۀ فافا (بلجوهر - لغتنامه - فافا)
تصویری از فافا
تصویر فافا
فرهنگ فارسی عمید
فافا
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) :
تو همی گوی شعر تا فردا
بخشدت خواجه جامۀ فافا،
بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فافا
کژ زبان تلنده چیز بدیع و نیکو
تصویری از فافا
تصویر فافا
فرهنگ لغت هوشیار
فافا
هر چیز خوب و بدیع و زیبا
تصویری از فافا
تصویر فافا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یافا
تصویر یافا
(دخترانه)
زیبایی، جمال، نام شهری قدیمی در ساحل مدیترانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فارا
تصویر فارا
(دخترانه)
نام کوهی در مغرب فلات ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیفا
تصویر فیفا
زمین و جای فراخ و هموار، بیابان بی آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده، برای مثال بس که بخشد کف تو درّ و گهر / بحر شرمنده گشته و فاوا (عمعق - ۱۹۵)، رسوا
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی دودالثفل است و به عربی اسم اقحوان است و به سریانی قثاء. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی خبطیانا، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
شرمنده و رسوا، (برهان) :
بس که بخشد کف تو درّ و گهر
بحر شرمنده گشته و فاوا،
عمعق بخاری،
،
شرمندگی و رسوایی، (برهان)
لغت نامه دهخدا
شهر وبندری است در ساحل جنوبی کریمه که در قدیم تابع حکومت ملطیه بوده و از سال 1475 تا 1776 میلادی جزء عثمانی و از 1783 میلادی ببعد جزء خاک روسیه شد، رجوع به تاریخ مغول ص 568 و 569)، شود
ناحیتی است در جنوب حبشه، احتمالاً قهوه منسوب بدانجا است
لغت نامه دهخدا
شهری در جزیره قبرس، (نخبهالدهر دمشقی ص 142)
لغت نامه دهخدا
شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه، با 71000 تن سکنه، منسوب بدان یافی است، شهری است بر ساحل بحرالشام از اعمال فلسطین میان قیساریه و عکا در اقلیم سوم طول آن از جهت مغرب پنجاه و شش درجه و عرض آن سی و سه درجه است، شهری است از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند و شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز و خواسته های بسیار، (حدود العالم چ دانشگاه)، ابن بطلان در رساله ای که به سال (442) نگاشته گوید یافا شهر قحط زده است و کمتر نوزادی در آن باقی می ماند و از این روی آموزگار کودکان در آن کمتر یافت شود، صلاح الدین هنگامی که ساحل را در (583) فتح کرد آن را نیز بگشود و سپس فرنگان ترسایان در (587) آن را باز گرفتند و سپس ملک عادل ابولکربن ایوب در (593) آن را باز ستاند و ویران کرد، نسبت بدان را گاهی ’یافونی’ گویند، (معجم البلدان)، و رجوع به یافی شود
لغت نامه دهخدا
زبان بسته و لکنت کننده در سخن، (غیاث از فردوس اللغات)
لغت نامه دهخدا
به یونانی زعفران است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فاخته است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
جزر بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فلفل، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شهر بزرگی است بین منبج و حلب، از اعمال منبج، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
فاژنده، (یادداشت بخط مؤلف)، کسی که دهان دره کند
لغت نامه دهخدا
قطاط است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی بطیخ است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
کوهی در مغرب فلات ایران، در آن حجاری ها و کتیبه هایی از روزگار تمدن عیلامی برجاست، رجوع به جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 313 شود
لغت نامه دهخدا
نام پرده ای بزرگ در موزۀ لوور که مبتلاشدگان به مرض طاعون را در شهر یافا در حالی که بناپارت با ژنرال های خود در بیمارستانی به عیادت ایشان رفته است نشان میدهد (1804 میلادی)
لغت نامه دهخدا
جایی است بر ساحل دجله زیر میافارقین، وادی الرزم در این مکان است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استخفافات
تصویر استخفافات
جمع استخفاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده و رسوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاما
تصویر فاما
بمعنی اما بکار رود: فاما اظهار اسرار دو عیب کلی ظاهر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاف
تصویر فاف
زبان بسته کند سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده و رسوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیفا
تصویر فیفا
((فَ))
بیابان، بیابان بی آب، تخته سنگ نرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شفافانه
تصویر شفافانه
Translucently, Transparently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شفافانه
تصویر شفافانه
полупрозрачно , прозрачно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شفافانه
تصویر شفافانه
durchscheinend, transparent
دیکشنری فارسی به آلمانی