کوشش. (فرهنگ فارسی معین). - فعالیت به خرج دادن، کوشیدن. کوشش کردن. (ازفرهنگ فارسی معین). - فعالیت داشتن، کوشش کردن. (فرهنگ فارسی معین). - فعالیت کردن، کوشیدن
کوشش. (فرهنگ فارسی معین). - فعالیت به خرج دادن، کوشیدن. کوشش کردن. (ازفرهنگ فارسی معین). - فعالیت داشتن، کوشش کردن. (فرهنگ فارسی معین). - فعالیت کردن، کوشیدن