جدول جو
جدول جو

معنی فاعله - جستجوی لغت در جدول جو

فاعله
مونث فاعل جنباننده، برانگیزنده آغازنده مونث فاعل، یکی از قوای محرکه است و آن قوت محرکه عضلات است بطرف فعل. یا علت فاعله. یکی از علل چهار گانه و آن را علت محرکه نیز نامند. یا قوه فاعله. قوه ایست که اعصاب و عضلات را آماده بتحریک می سازد بقبض و بسط (کشیدن و رها کردن)، اراده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مفاعله در فارسی: همپویی با هم کارکردن، یکی از بابهای ثلاثی مزید است. توضیح باب مفاعله در عربی مفتوح العین است ولی درفارسی بکسر عین الفعل استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
بازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت، زمان میان دو رویداد مثلاً در فاصلۀ این سال ها فرانسۀ خود را تکمیل کرد، کنایه از جدایی، دوری، در موسیقی اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاعیه
تصویر فاعیه
سخن چین زن، شکوفه برناک (حنا)، بیخ نیلوفر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعلیه
تصویر فاعلیه
مونث فاعلی: علل فاعلیه
فرهنگ لغت هوشیار
کناکی پویندگی منسوب به فاعل. یا حالت فاعلی. آنست که اسم فاعل واقع شود فاعلیت
فرهنگ لغت هوشیار
رکنی است از بحور شعر مرکب از یک و تد مجموع و یک سبب خفیف و بحر متدارک از آن تنها تقطیع می شود و بحر مدید از آن و فاعلاتن و بحر بسیط از آن و مستفعلن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاضله
تصویر فاضله
دانا، بخشنده، درنگ بزرگ (فاصله کبری)، بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
گشادگی، دوری، فاصله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالعه
تصویر فالعه
پتیار سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعله
تصویر قاعله
کوه بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
((ص لَ یا لِ))
مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاضله
تصویر فاضله
فاضل، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
Distance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
расстояние
دیکشنری فارسی به روسی
ระยะทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی