دو فاضل. در اصطلاح فقها و اصولیین منظور از فاضلان علامۀ حلی و استادش ابن سعیداست، و گروهی از جمله ملا صالح مازندرانی نوشته اند: گفته اند مراد از فلاضلان علامۀ حلی و پسرش فخرالمحققین است، و این درست نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 184)
دو فاضل. در اصطلاح فقها و اصولیین منظور از فاضلان علامۀ حلی و استادش ابن سعیداست، و گروهی از جمله ملا صالح مازندرانی نوشته اند: گفته اند مراد از فلاضلان علامۀ حلی و پسرش فخرالمحققین است، و این درست نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 184)
دو رگ است در بطن هر دو ران. (آنندراج). دو رگ است در بطن هر دو ران و محاذی همدیگر، او مضغتان من لحم اسفلها علی الصلوین من لدن ادنی الحجبتین مکتنفاالعصعص منحدرتان فی جانبی الفخذین و هما من الفرس کذلک و فال لغه فیه. (منتهی الارب). و رجوع به فال شود
دو رگ است در بطن هر دو ران. (آنندراج). دو رگ است در بطن هر دو ران و محاذی همدیگر، او مضغتان من لحم اسفلها علی الصلوین من لدن ادنی الحجبتین مکتنفاالعصعص منحدرتان فی جانبی الفخذین و هما من الفرس کذلک و فال لغه فیه. (منتهی الارب). و رجوع به فال شود
در علم عروض نام رکنی است از بحور شعرکه مرکب است از یک سبب خفیف و یک وتد، و بحر متدارک از آن تنها تقطیع میشود و بحر مدید از آن و فاعلاتن و بحر بسیط از آن و مستفعلن. (فرهنگ نظام). و رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم (بحر متدارک) شود
در علم عروض نام رکنی است از بحور شعرکه مرکب است از یک سبب خفیف و یک وتد، و بحر متدارک از آن تنها تقطیع میشود و بحر مدید از آن و فاعلاتن و بحر بسیط از آن و مستفعلن. (فرهنگ نظام). و رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم (بحر متدارک) شود
یکی از افاعیل عروضی که بصورت واحدی برای سنجش وزن شعر به کار میرود و در تقطیع اشعار کلمات را از نظر حروف ساکن و متحرک با آن مطابقه میکنند. این لفظ یکی از هشت یا شش واحدی است که در بحر رمل مثمن یا مسدس برای سنجش گنجانده میشود. در زبان فارسی بیشتر اشعار وزنی دارد که با صورت تام بحور عروضی تطبیق نمیکند و شعری که با هشت یا شش فاعلاتن کامل مطابق باشد کمیاب است. اشعار مثنوی مولانا جلال الدین بلخی در بحر رمل مسدس محذوف (یا مقصور) است یعنی در هر مصراع فاعلاتن سوم به فاعلن (یا فاعلات ) تبدیل میشود: بشنو از نی چون حکایت میکند فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و این شعر سعدی در مثمن مقصور: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن از صورت صحیح و سالم این بحر شمس قیس رازی دو نمونۀ زیر را (یکی مثمن و دیگری مسدس) آورده است: باز درپوشید گیتی تازه و رنگین قبایی عالمی را کرد مشکین بوی زلف آشنایی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن و نمونۀ مسدس این است: ای نگارین روی دلبر زآن مایی رخ مکن پنهان چو اندر جان مایی. واحد عروضی فاعلاتن مرکب از یک سبب خفیف (فا) و یک وتد مقرون (علا) و سبب خفیف دیگر (تن) است. در بحرهای دیگر عروض نیز واحد فاعلاتن از زحاف و تغییر افاعیل دیگربه وجود می آید. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 دانشگاه ص 99 به بعد و نیز رجوع به رمل در همین لغت نامه شود
یکی از افاعیل عروضی که بصورت واحدی برای سنجش وزن شعر به کار میرود و در تقطیع اشعار کلمات را از نظر حروف ساکن و متحرک با آن مطابقه میکنند. این لفظ یکی از هشت یا شش واحدی است که در بحر رمل مثمن یا مسدس برای سنجش گنجانده میشود. در زبان فارسی بیشتر اشعار وزنی دارد که با صورت تام بحور عروضی تطبیق نمیکند و شعری که با هشت یا شش فاعلاتن کامل مطابق باشد کمیاب است. اشعار مثنوی مولانا جلال الدین بلخی در بحر رمل مسدس محذوف (یا مقصور) است یعنی در هر مصراع فاعلاتن سوم به فاعلن (یا فاعلات ْ) تبدیل میشود: بشنو از نی چون حکایت میکند فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و این شعر سعدی در مثمن مقصور: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن از صورت صحیح و سالم این بحر شمس قیس رازی دو نمونۀ زیر را (یکی مثمن و دیگری مسدس) آورده است: باز درپوشید گیتی تازه و رنگین قبایی عالمی را کرد مشکین بوی زلف آشنایی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن و نمونۀ مسدس این است: ای نگارین روی دلبر زآن ِ مایی رخ مکن پنهان چو اندر جان مایی. واحد عروضی فاعلاتن مرکب از یک سبب خفیف (فا) و یک وتد مقرون (علا) و سبب خفیف دیگر (تن) است. در بحرهای دیگر عروض نیز واحد فاعلاتن از زحاف و تغییر افاعیل دیگربه وجود می آید. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 دانشگاه ص 99 به بعد و نیز رجوع به رمل در همین لغت نامه شود
یکی از افاعیل عروضی که به صورت واحدی برای سنجش شعر به کار می رود. و در تقطیع شعر آن را به کار برند این لفظ واحدیست که در تقطیع بحر رمل (مثمن یا مسدس) استعمال شود
یکی از افاعیل عروضی که به صورت واحدی برای سنجش شعر به کار می رود. و در تقطیع شعر آن را به کار برند این لفظ واحدیست که در تقطیع بحر رمل (مثمن یا مسدس) استعمال شود
مونث فاعل جنباننده، برانگیزنده آغازنده مونث فاعل، یکی از قوای محرکه است و آن قوت محرکه عضلات است بطرف فعل. یا علت فاعله. یکی از علل چهار گانه و آن را علت محرکه نیز نامند. یا قوه فاعله. قوه ایست که اعصاب و عضلات را آماده بتحریک می سازد بقبض و بسط (کشیدن و رها کردن)، اراده
مونث فاعل جنباننده، برانگیزنده آغازنده مونث فاعل، یکی از قوای محرکه است و آن قوت محرکه عضلات است بطرف فعل. یا علت فاعله. یکی از علل چهار گانه و آن را علت محرکه نیز نامند. یا قوه فاعله. قوه ایست که اعصاب و عضلات را آماده بتحریک می سازد بقبض و بسط (کشیدن و رها کردن)، اراده