- فاضله
- دانا، بخشنده، درنگ بزرگ (فاصله کبری)، بخشش
معنی فاضله - جستجوی لغت در جدول جو
- فاضله
- فاضل، برتر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پس مانده از هر چیز، بقیه، باقی مانده
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت، زمان میان دو رویداد مثلاً در فاصلۀ این سال ها فرانسۀ خود را تکمیل کرد، کنایه از جدایی، دوری، در موسیقی اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
مونث فاعل جنباننده، برانگیزنده آغازنده مونث فاعل، یکی از قوای محرکه است و آن قوت محرکه عضلات است بطرف فعل. یا علت فاعله. یکی از علل چهار گانه و آن را علت محرکه نیز نامند. یا قوه فاعله. قوه ایست که اعصاب و عضلات را آماده بتحریک می سازد بقبض و بسط (کشیدن و رها کردن)، اراده
مونث فاضح بنگرید به فاضح مونث فاضح
گشادگی، دوری، فاصله دار
مانده پس مانده از چیزی
Distance
distância
расстояние
Entfernung
odległość
відстань
distancia
distance
distanza
afstand
umbali
ระยะทาง
দূরত্ব
فاصلہ
فرجاد
دارای برتری و فضیلت، به ویژه در علم، افزون، زیاد، نیکو، پسندیده، برتر