جدول جو
جدول جو

معنی فاضله - جستجوی لغت در جدول جو

فاضله
دانا، بخشنده، درنگ بزرگ (فاصله کبری)، بخشش
تصویری از فاضله
تصویر فاضله
فرهنگ لغت هوشیار
فاضله
فاضل، برتر
تصویری از فاضله
تصویر فاضله
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاصله
تصویر فاصله
بازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فضاله
تصویر فضاله
پس مانده از هر چیز، بقیه، باقی مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت، زمان میان دو رویداد مثلاً در فاصلۀ این سال ها فرانسۀ خود را تکمیل کرد، کنایه از جدایی، دوری، در موسیقی اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
فرهنگ فارسی عمید
مونث فاعل جنباننده، برانگیزنده آغازنده مونث فاعل، یکی از قوای محرکه است و آن قوت محرکه عضلات است بطرف فعل. یا علت فاعله. یکی از علل چهار گانه و آن را علت محرکه نیز نامند. یا قوه فاعله. قوه ایست که اعصاب و عضلات را آماده بتحریک می سازد بقبض و بسط (کشیدن و رها کردن)، اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاضحه
تصویر فاضحه
مونث فاضح بنگرید به فاضح مونث فاضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
گشادگی، دوری، فاصله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضاله
تصویر فضاله
مانده پس مانده از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
((ص لَ یا لِ))
مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
Distance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
расстояние
دیکشنری فارسی به روسی
ระยะทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
فرجاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
(پسرانه)
دارای فضیلت و برتری در علم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
دارای برتری و فضیلت، به ویژه در علم، افزون، زیاد، نیکو، پسندیده، برتر
فرهنگ فارسی عمید