جدول جو
جدول جو

معنی فاصولیه - جستجوی لغت در جدول جو

فاصولیه
(یَ)
لوبیا. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فاسلو شود، در تداول عامۀ عراق، لوبیای پخته که خوراکی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلیه
تصویر اصلیه
بنیادی، اساسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت، زمان میان دو رویداد مثلاً در فاصلۀ این سال ها فرانسۀ خود را تکمیل کرد، کنایه از جدایی، دوری، در موسیقی اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاکولته
تصویر فاکولته
دانشکده، آموزشگاه عالی، هر یک از شعب دانشگاه که در آن چند رشتۀ نزدیک به هم آموزش داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
پیرو اصول و قواعد، متکی بر اصول و قواعد محکم، عالمی که به علم اصول عمل می کند، عالم متعمق در اصول علوم، عالمی که در اصول دین بحث می کند، علمای اسلام که در امور شرعی به علم اصول عمل کنند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لی یَ)
تأنیث اصیلی. رجوع به اصیلی شود
لغت نامه دهخدا
(صِ لی یَ)
فرقه ای است از معتزله که اصحاب واصل بن عطا هستند. (لباب الانساب). اصحاب ابی حذیفه و واصل بن عطا که معتقد به نفی صفات خدا و اختیار و اقتدار مردم هستند. (از تعریفات جرجانی). رجوع به واصل بن عطا و معتزله شود
لغت نامه دهخدا
(صِ لی یَ)
کسانی اند که گویند ما به خدا متصل شده ایم و مقصود واقع حاصل کرده ایم. (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی). رجوع به واصل شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محله ای در نیشابور. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ لی یَ)
مؤنث فاعلی. رجوع به فاعلی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لی یَ)
نام مدرسه ای بود در دهوک بخارج شهر یزد. جعفر بن محمد جعفری مؤلف تاریخ یزد آرد: بانی این مدرسه اصیل الدین محمد بن مظفر عقیل بود، و بغایت مدرسه ای عالی است و درگاهی رفیع و قبه ای عالی و ساخت نیکو دارد و باغچه هایی در خلف مدرسه و پایابی نیکو تمام بخشت پخته، و حمام و بازار و کاروانسرایی مقابل آن و مسجدی بر آن متصل ساخته، و موقوفات بسیار دارد و اتمام آن در سال سبع و ثلاثین و سبعمائه 737 هجری قمری) بود. (از تاریخ یزد به اهتمام ایرج افشار ص 105). و رجوع به اصیل الدین محمد شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
از نامهای ایرانی
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
جامها. رجوع به تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا
لوبیا، رجوع به فاسلو شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دانشکده. در فارسی بسیار کم به کار میرود
لغت نامه دهخدا
(ی یَ)
نام فرقه ای ازفرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(فَ یَ)
لوبیا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
طایفه ای از علمای اسلام که در امور شرعیه به علم اصول عمل میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قالی کارد، سرگین گردان خجک دار گونه ای حشره شبیه جعل و یا کوز که در سوراخ مارها می زید. توضیح با مراجعه با ماخذ مربوط این حشره شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
گشادگی، دوری، فاصله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصصولیا
تصویر فاصصولیا
ایتالیایی تازی گشته لوبیا سبز: سبزه تلک
فرهنگ لغت هوشیار
نخستینی مونث اولی نخستین پیشین: حالت اولیه تربیت اولیه، جمع اولیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلیه
تصویر اصلیه
بنیادی واساسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصولین
تصویر اصولین
اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعلیه
تصویر فاعلیه
مونث فاعلی: علل فاعلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاکولیت
تصویر فاکولیت
تفتال بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاکولته
تصویر فاکولته
دانشکده دانشسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصولیه
تصویر فصولیه
لوبیا لوویا: ژاژک از گیاهان لوبیا
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به معتزله گوشه گیران خرد گرایان پیروان ابو حذیفه واصل بن عطا کسی که برای نخستین بار پیرامون نافرمانی (فسق) سخن گفت و آن را گامه میانین بیدینی (کفر) و باور داشت (ایمان) دانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
((اُ))
عالم به اصول فقه، در فارسی قانونمندی، از روی قاعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
((اَ وَ یِّ))
مؤنث اولی، نخستین، پیشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
((ص لَ یا لِ))
مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
ریشه ای، بنیادی، بنیادین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
بازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
نخستین
فرهنگ واژه فارسی سره