جدول جو
جدول جو

معنی فاسیسها - جستجوی لغت در جدول جو

فاسیسها
بعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید آنجایها حال گشتن است اندر هوا. همچنانکه بحرانهای بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر به آغاز علت، بر برجی و نیم فضله، تا چنین باشد: مه ص قلّه قف رکه رع شیه ش. و فاسیسهایی که قمر را به آفتاب باشد اجتماع است و استقبال، و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی در تربیع. و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قلّه قسح قف قصب رکه رع شیه شمح شس. (التفهیم ابوریحان بیرونی چ جلال همایی ص 211). این ارقام و همچنین ارقام چند سطر پیش مثل دیگر ارقام و جداول و نوشته های این کتاب (التفهیم) بی اندازه مغشوش بود. نگارنده [جلال همایی، محشی کتاب با محاسبۀ دقیق تصحیح کرد. مثلاً رقم ’قف’ یعنی صدوهشتاد درجه موضع استقبال است و 12 درجه پیش از او 168 درجه میشود، یعنی رقم ’قسح’ و 45 درجه پیش از او رقم ’قله’ یعنی 135 و 12 درجه بعد از او 192 ’قصب’ و 45 درجه بعد از او 225 ’رکه’. (از حاشیۀ التفهیم به قلم همایی همان صفحه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ)
خبزدوک. بسیار بدبوست. (فهرست مخزن الادویه). فاسیاء. جعل. سرگین گردانک. رجوع به فاسیاء شود
لغت نامه دهخدا
عصای ریاست، فوستل دو کولانژ آرد: نشان اقتدار حکام روم قدیم بود که همیشه در پیشاپیش آنان میکشیدند، عصای مزبور دسته ای از شاخه های درخت سندر بود که آن را گرد تبری با تسمه های سرخ میبستند، طول آن معمولاً تا سینۀ مرد میانه قامت بودو قطر آن دست را پر میکرد، تبر را هنگامی که حاکم در شهر بود از میان شاخه های بهم بسته به احترام مردم شهر بیرون میکشیدند و چون از شهر خارج میشد در میان شاخه ها جای میدادند، لکن دیکتاتورها در شهر نیز تبر را از عصای ریاست دور نمیکردند، به کار بردن عصای مزبور را رومیان از حکام اتروریا تقلید کرده بودند، (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 489)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی رخساره چگونگی اشکوب های زمین این واژه را بیرونی در التفهیم در پیوند با ماه و خور به کار برده است فاسیسها بعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید: آنجایها حال گشتن است اندر هوا همچنان که بحران های بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر باغاز علت بربرجی و نیم فضله تا چنین باشد مه ص قله قف ر که ع شیه ش. و قاسیهایی که قمر را بافتاب باشد اجتماع است و استقبال. و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی و چهل و پنج پیش و پس از هر یکی و دو تربیع و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قله قسح قف قصب ر که رع شیه شمح شس
فرهنگ لغت هوشیار