- فاروق (پسرانه)
- تمیز دهنده و فرق گذارنده، لقب عمر خلیفه دوم
معنی فاروق - جستجوی لغت در جدول جو
- فاروق
- جداکنندۀ حق و باطل، ممیّز
- فاروق
- کسی که امور را از یکدیگر فرق می گذارد و تمیز می دهد
- فاروق
- جدا کننده حق از باطل، تمیز دهنده و فرق گذارنده میان امور، مرد سخت ترسناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رومی ک سفیداب سفیداب
پارسی است ساروغ دستار خوان پارچه ای غالبا چهار گوشه که بر روی بستر کشند یا چیزی در آن نهند، سفره دستار خوان، بقچه
کفش چرمی که بندها و تسمه های بلند دارد و بندهای آن بساق یا پیچیده میشود پا تابه بالیک
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیده، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، سپیداج، اسفیداج
بقچه، سفره، سارغ
فانوس دریایی، چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتی ها نصب می کنند، چراغ دریایی، فار
فریق ها، گروه ها، دسته ها، جمع واژۀ فریق برای مثال خسرو صاحب القرآن، تاج فروق خسروان / جعفر دین به صادقی، حیدر کین به صفدری (خاقانی - ۴۲۳)
ویژگی آنچه دو چیز را از هم جدا می کند، جدا کننده، ممّیز
رمنده خر و ماده شتر، رمیده از درد زایمان، جدا کننده، ابر جدا ابرتک، بزرک (کتان از سریانی به تازی رفته است) از گیاهان آنکه میان حق و باطل فرق گذارد، جدا کننده ممیز، تفاوت بین دو امر، کتان
مرد ترسنده و بیمناک
اروغ، اوروغ، اوروق، خانواده، دودمان، خویشان
تریاق کبیر: ابر پازهر آمیزه ای است از هفتاد دارو
در پزشکی نوع اعلای تریاق