جدول جو
جدول جو

معنی فاروفو - جستجوی لغت در جدول جو

فاروفو
آملج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاروق
تصویر فاروق
(پسرانه)
تمیز دهنده و فرق گذارنده، لقب عمر خلیفه دوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاروس
تصویر فاروس
فانوس دریایی، چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتی ها نصب می کنند، چراغ دریایی، فار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاروق
تصویر فاروق
جداکنندۀ حق و باطل، ممیّز
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
مقابل برسو. بسوی پایین. پایین. فروزیر:
از فروسو گنج و از برسو بهشت
سوزنی سیمین میان هر دو حد.
بوشعیب هروی.
آماس بیشتر در فروسو باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
ترکیب ها:
- فروسو کشیدن. فروسویین. رجوع به مدخل ها فروسو کشیدن و فروسویین شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای بزرگ بر کرانۀ دجله بین واسط و مدار، که بازاری دارد و مردم آن رافضی اند، (معجم البلدان)، گمان میرود همان فاروت باشد، رجوع به فاروت شود
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان که در 26 هزارگزی شمال باختری قوچان و کنار راه شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان واقع است، جلگه ای معتدل و دارای 2726 تن سکنه است، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده اش غلات، انگور، بنشن و شغل اهالی زراعت و کسب و قالیچه بافی است، راه اتومبیل رو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جایی در راه یزد و اصفهان که اکنون نام آن در فرهنگها و نقشه ها دیده نمیشود، رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 157 شود
لغت نامه دهخدا
لقب عمر بن خطاب است (در عرف اهل سنت و جماعت) :
در میان حق و باطل فرق کن
باش چون فاروق مر حق را معین،
خاقانی،
صدّیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود،
نظامی،
رجوع به عمر شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز که در 56 هزارگزی شمال خاوری زرقان و کنار راه فرعی سیدان به محمودآباد خفرک واقع است، جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 1720 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و میوه، و شغل اهالی زراعت و باغبانی است، دارای یک دبستان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، و رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی چ تهران ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
مرد نیک ترسناک، (منتهی الارب)، کسی که امور را از یکدیگر فرق میگذارد و تمییز میدهد، (اقرب الموارد)، آن که جدا کند دو چیز را، آن که فرق گذارد حق را از باطل، (یادداشت بخط مؤلف) :
فاروق حق و باطل ملک زمین تویی
احسنت شادباش زهی حقگزار ملک،
انوری،
- تریاق فاروق، بهترین تریاکها و نیکوترین مرکبات بدان جهت که جدا گرداند بیماری و تندرستی را، (منتهی الارب)، و مطلقاً بمعنی تریاق به کار رفته است، مسیح کاشی گوید:
خورده فاروق فقر پنبۀ من
زآنم از آسمان گزندی نیست،
(از آنندراج)،
تریاق افاعی، تریاق مثرودیطس
لغت نامه دهخدا
کوهی است بنی کنانه را، (معجم البلدان)، جبل وهومولد، (بمعنی حدیث و جدید)، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بر وزن فاعول از مادۀ شرف و آن بمعنی جای بلند است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
معرب جاروب، جاروب، (منتهی الارب)، مکنسه، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اروپا: و قسم الاسکندر الامم المعموره اربعه اقسام: القسم الاول سماه اروفا و فیه الاندلس و الصقالبه و افرنجه و طنجه (؟) و الروم. (نخبه الدهر دمشقی ص 24). رجوع به اروپا شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جان. سیاح و جغرافیدان بنام انگلیسی است که بسال 1764 میلادی در نزدیکی اول ورستن متولد شد و در سال 1848 در لندن درگذشت. وی نخستین سفیر انگلیس در چین بود و بهمراهی لردماکارتنه بکاپ رفت و در سال 1804 بعنوان منشی دوم دریا بیگی منصوب شد و تاسال 1845 در آن شغل بماند. وی یکی از پایه گذاران مؤسسۀ جغرافیایی لندن میباشد و تألیفات بسیاری در جغرافیا دارد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
اسحاق. ریاضیدان، فقیه و لغت شناس بنام انگلیسی است که در1630 میلادی در لندن متولد شده و در 1677 درگذشته است. وی از پایه گذاران موارد استعمال حساب دیفرانسیل در هندسه میباشد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
نام موضعی است به مازندران سر راه آمل به ساری، (مازندران و استرآباد رابینو ص 132 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
منسوب به فاروز که از قرای نساست در نیم فرسخی آن، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
منسوب به فارویه که کوچۀ معروفیست در نیشابور، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ساروفش جام موضعی است که در آن شاه طهماسب صفوی با ازبکان جنگید، (ذیل عالم آرای عباسی چ سهیلی خوانساری ص 69)
لغت نامه دهخدا
(فارْ)
صورتی از کلمه فاریاب و معرب پاریاب است. رجوع به فاریاب و فاراب شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی نوعی صدف است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
انریکو. مغنی ایطالیائی متولد در ناپل. (1848- 1921)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کرسی کانتن لوار سفلی، از ناحیت نانت، دارای 2472 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد
لغت نامه دهخدا
عبدالرحمان بن حسین بن عبداﷲ بکری، فقیه متصوف، از مردم دمشق و آشنا به فنون ادب بود و نظم او نیکوست، زندگانی او میان سالهای 711 و 776 هجری قمری بود، (از اعلام زرکلی ج 2)
لغت نامه دهخدا
منسوب به فاروث، رجوع به فاروث شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان، واقع در57 هزارگزی جنوب خاوری مشیز و 6 هزارگزی خاور راه فرعی بافت به کرمان، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 243 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان است، آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شمعاست که به فارسی موم نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سخت ترسنده. در مورد مرد و زن بهمین صورت می آید: رجل ٌ فاروقه و امراءهٌ فاروقه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
میران محمدشاه، از سلاطین سلسلۀ خاندیش که بین سالهای 801 تا 1008 هجری قمری پادشاهی کردند و به دست مغولهای هند برافتادند، رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال ص 282 و رجوع به خاندیش شود
عزالدین احمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمر فاروقی احمدی، نویسندۀ ارشادالمسلمین بطریق شیخ المتقین است، (از معجم المطبوعات ستون 1427)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محله ای در نیشابور. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فاریاو
تصویر فاریاو
پاریاب مقابل دیم دیمی، زراعت دیم (مخصوصا در خوزستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروف
تصویر جاروف
بر کننده، آزمند، بدشگون، پرخور، بیل، پارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاروق
تصویر فاروق
کسی که امور را از یکدیگر فرق می گذارد و تمیز می دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاروق
تصویر فاروق
جدا کننده حق از باطل، تمیز دهنده و فرق گذارنده میان امور، مرد سخت ترسناک
فرهنگ فارسی معین