جدول جو
جدول جو

معنی فارسکوری - جستجوی لغت در جدول جو

فارسکوری
(رَ ری)
منسوب به فارسکور. رجوع به فارسکور شود
لغت نامه دهخدا
فارسکوری
(رَ ری)
عمر بن محمد بن ابی بکر. ادیب از علمای عرب و منسوب به فارسکور از قریه های مصر که زادگاه و آرامگاه او بود. وی در دمیاط در گذشت. از کتابهای او یکی ’جوامع الاعراب و لوامع الاّداب’ و دیگر ’نظم القطر’، ’ناشئهاللیل’، ’نظم الارتشاف’ و رسالاتی در علم هیأت معروف است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 723)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ سَ)
فارسکر. دهی است بزرگ به مصر. (منتهی الارب). از قریه های مصر، نزدیک دمیاط، از کورۀ دقهلیه. (از معجم البلدان). شهری بر ساحل نیل. (ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
فارس بن محمد بن محمود بن عیسی غوری. وی از اهل بغداد بود و شاید غوری الاصل است. از احمد بن عبدالخالق وراق و محمد بن سلیمان باغندی و دیگران روایت کرد، و پسرش ابوالفرج محمد، و نیز ابوالحسن بن رزق بزار و دیگران از او روایت دارند. وی ثقه بود، و به سال 348 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ رَ کو)
ابن محمد بن ابی بکر فارسکوری. ادیب قرن دهم و یازدهم هجری بود که به سال 1018 ه. ق. درگذشت. رجوع به فارسکوری شود
لغت نامه دهخدا