نام جایی است. بعضی آن را قریه ای و بعض دیگر شهرکی دانسته اند. ابوبکر محمد بن ابراهیم بن صالح عقیلی اصفهانی فابزانی به آنجا منسوب است. (معجم البلدان). ظاهراً بخاطر این انتساب آن را قریه ای از قرای اصفهان شمرده اند. و بهرحال امروز جایی به این اسم در حوالی اصفهان نیست
نام جایی است. بعضی آن را قریه ای و بعض دیگر شهرکی دانسته اند. ابوبکر محمد بن ابراهیم بن صالح عقیلی اصفهانی فابزانی به آنجا منسوب است. (معجم البلدان). ظاهراً بخاطر این انتساب آن را قریه ای از قرای اصفهان شمرده اند. و بهرحال امروز جایی به این اسم در حوالی اصفهان نیست
دهی از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی 23 هزار گزی جنوب باختری خوی و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو خوی به قطور، دره کوهستانی، معتدل، مالاریائی. جمعیت آن 140تن و آب از چشمه. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ازدیه های وادی الحق. (تاریخ قم ص 139)
دهی از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی 23 هزار گزی جنوب باختری خوی و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو خوی به قطور، دره کوهستانی، معتدل، مالاریائی. جمعیت آن 140تن و آب از چشمه. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ازدیه های وادی الحق. (تاریخ قم ص 139)
دهی جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل در 5هزارگزی شمال اردبیل، 3هزارگزی شوسۀ اردبیل - آستارا. جلگه، معتدل، دارای 87 تن سکنه. آب آن از رود خانه بالخلو و چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل در 5هزارگزی شمال اردبیل، 3هزارگزی شوسۀ اردبیل - آستارا. جلگه، معتدل، دارای 87 تن سکنه. آب آن از رود خانه بالخلو و چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
بابیزن. کفیل و ضامن و میانجی، را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). میانجی، و آنرا بابیذان نیز گویند. بتازیش ضمان (ظ: ضامن خوانند. (شرفنامۀ منیری) (شعوری ج 1 ص 179).
بابیزَن. کفیل و ضامن و میانجی، را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). میانجی، و آنرا بابیذان نیز گویند. بتازیش ضمان (ظ: ضامن خوانند. (شرفنامۀ منیری) (شعوری ج 1 ص 179).
ناحیه ای است میان سرخس و ابیورد و موضعی است. (منتهی الارب). ناحیه و شهری است در خراسان که دارای قرای چند است بین سرخس و ابیورد و ازقرای آن میهنه است که شهری بزرگ بوده و اکنون غالب آن خراب شده. (معجم البلدان). رجوع به خاوران شود
ناحیه ای است میان سرخس و ابیورد و موضعی است. (منتهی الارب). ناحیه و شهری است در خراسان که دارای قرای چند است بین سرخس و ابیورد و ازقرای آن میهنه است که شهری بزرگ بوده و اکنون غالب آن خراب شده. (معجم البلدان). رجوع به خاوران شود
دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری به نهمله و 7/5 هزارگزی جنوب راه مالرو به آبدانان. این ده در کوهستان قرار دارد و منطقه ای است گرمسیری با 380 تن سکنه که آب آن از چشمه تأمین میشود. مردم آن در زمستانها بمرز عراق می روند و در دو محل بفاصله 3 هزارگزی که به علیا و سفلی مشهور است، زندگی می کنند. سکنۀ علیا 180 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری به نهمله و 7/5 هزارگزی جنوب راه مالرو به آبدانان. این ده در کوهستان قرار دارد و منطقه ای است گرمسیری با 380 تن سکنه که آب آن از چشمه تأمین میشود. مردم آن در زمستانها بمرز عراق می روند و در دو محل بفاصله 3 هزارگزی که به علیا و سفلی مشهور است، زندگی می کنند. سکنۀ علیا 180 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام ناحیه ای از توابع ارونق تبریز به آذربایجان. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 79). اما صحیح کلمه وایقان است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ذیل وایقان شود
نام ناحیه ای از توابع ارونق تبریز به آذربایجان. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 79). اما صحیح کلمه وایقان است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ذیل وایقان شود
طاقچۀبزرگی را گویند نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشد گاهی طرف بیرون آنرا پنجره و طرف درون را پارچۀ نقاشی کرده و جام و شیشۀ الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاهی هر دو طرف آنرا پنجره کنند، (برهان)، خانه ای که طاقچۀ بزرگ آن نزدیک به سقف از هر دو طرف گشوده باشد، در برهان گفته ولی در فرهنگها نیافتم و نوشته اند تاوانه یعنی خانه تابستانی: فلان تاوانه را گو در گشاده ست، (ویس و رامین از آنندراج و انجمن آرا)، روزنی که در عمارت و برای آمدن روشنی آفتاب گذارند، (غیاث)، جلی، تابدان که در سقف سازند، (منتهی الارب)، کوّه، روزن خانه، (منتهی الارب)، خبط، روشنی که از تابدان بخانه درآید، (منتهی الارب)، گلخن حمام و کورۀ مسگری و آهنگری و امثال آنرا نیز گفته اند، (برهان)، آن قسمت حمام که در آن نشینند و خود را شویند و شوخ باز گیرند، طلق، سنگی است براق ... و گاهی آنرا در تابدانهای حمام بجای آبگینه بکار برند، (منتهی الارب)
طاقچۀبزرگی را گویند نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشد گاهی طرف بیرون آنرا پنجره و طرف درون را پارچۀ نقاشی کرده و جام و شیشۀ الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاهی هر دو طرف آنرا پنجره کنند، (برهان)، خانه ای که طاقچۀ بزرگ آن نزدیک به سقف از هر دو طرف گشوده باشد، در برهان گفته ولی در فرهنگها نیافتم و نوشته اند تاوانه یعنی خانه تابستانی: فلان تاوانه را گو در گشاده ست، (ویس و رامین از آنندراج و انجمن آرا)، روزنی که در عمارت و برای آمدن روشنی آفتاب گذارند، (غیاث)، جِلی، تابدان که در سقف سازند، (منتهی الارب)، کُوّه، روزن خانه، (منتهی الارب)، خبط، روشنی که از تابدان بخانه درآید، (منتهی الارب)، گلخن حمام و کورۀ مسگری و آهنگری و امثال آنرا نیز گفته اند، (برهان)، آن قسمت حمام که در آن نشینند و خود را شویند و شوخ باز گیرند، طلق، سنگی است براق ... و گاهی آنرا در تابدانهای حمام بجای آبگینه بکار برند، (منتهی الارب)
دهی جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر در 24هزارگزی جنوب خاوری مشکین شهر و 10هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل، جلگه، معتدل، سکنۀ آن 121 تن و آب آن از چشمه (کوه سبلان)، محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر در 24هزارگزی جنوب خاوری مشکین شهر و 10هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل، جلگه، معتدل، سکنۀ آن 121 تن و آب آن از چشمه (کوه سبلان)، محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
جایی که درآن ناو (ممرسفالین آب) گذارند (رشیدی)، ممر آب (اطلاق محل به حال)، ممرخروج آب پشت بام که ازسفال یاآهن سفید سازند: نقل است که یک روز جماعتی آمدندکه یاشیخ باران نمی آید. شیخ سرفروبردگفت: هین ناودانها راست کنیدکه باران آمد، جوی نهر، مجرایی که گندم ازدول بگلوی آسیارود، چوب درازمیان خالی که آب ازآن بچرخ آسیامیریزد و آنرا بگردش درمیاورد
جایی که درآن ناو (ممرسفالین آب) گذارند (رشیدی)، ممر آب (اطلاق محل به حال)، ممرخروج آب پشت بام که ازسفال یاآهن سفید سازند: نقل است که یک روز جماعتی آمدندکه یاشیخ باران نمی آید. شیخ سرفروبردگفت: هین ناودانها راست کنیدکه باران آمد، جوی نهر، مجرایی که گندم ازدول بگلوی آسیارود، چوب درازمیان خالی که آب ازآن بچرخ آسیامیریزد و آنرا بگردش درمیاورد
طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری
طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری