جدول جو
جدول جو

معنی غیشتی - جستجوی لغت در جدول جو

غیشتی
ابراهیم بن محمد بن احمد بن هشام غیشتی امیر. از ابویعقوب اسرائیل بن سمیدع و ابوسهیل بن بشر کندی و دیگران روایت دارد. وی به سال 346 هجری قمری درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185). رجوع به انساب سمعانی و ابراهیم بن محمد بن احمد بن هشام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ رَ)
رشکین و غیور. غیرتمند، آنکه دارای ناموس و نگهدار آبروو شرف باشد. (از ناظم الاطباء). رجوع به غیرت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ تی ی)
منسوب به غشت. رجوع به غشت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ابراهیم بن احمد. از عباس بن عزیز المروزی روایت کند. (از انساب سمعانی ورق 409 الف)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
ابواسحاق. در قریۀ غیشتی به جوار بخارا متولد شده. از محدثین است. او ازابویعقوب اسرائیل بن سمیدع و ابوسهیل سهل بن بشر از او روایت کرده ست. وفات او به سال 346 ه. ق. بوده. محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیرتی
تصویر غیرتی
غیرتمند غیور، آنکه به حفظ ناموس و آبرو و شرف خودبکوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیرتی
تصویر غیرتی
منسوب به غیرت، ناموس پرست
فرهنگ فارسی معین
باحمیت، غیرتناک، غیور
متضاد: بی غیرت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ته دیگ، برنج نیم سوخته ی زیردیگ
فرهنگ گویش مازندرانی
ته دیگبرنج سوخته ی قسمت زیرین ظرفی که در آن پلو می پزند
فرهنگ گویش مازندرانی