جدول جو
جدول جو

معنی غیرتمندی - جستجوی لغت در جدول جو

غیرتمندی(غَ / غِ رَ مَ)
دارای غیرت بودن. نگاهداری عصمت و آبرو و شرف و عزت، و استنکاف از قبول اهانت بر عرض. تعصب در حفظ عرض و ناموس
لغت نامه دهخدا
غیرتمندی
ده رگگی دارای غیرت بودن، حفظ عصمت و آبرو و شرف
تصویری از غیرتمندی
تصویر غیرتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
غیرتمندی
حمیت، غیرت، غیرتناکی
متضاد: بی حمیتی، بی رشکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیرتمند
تصویر غیرتمند
کسی که غیرت دارد، باغیرت، غیور، رشکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرومندی
تصویر نیرومندی
قوه و قدرت، توانایی
فرهنگ فارسی عمید
(غَ / غِ رَ مَ)
آنکه غیرت دارد. کسی که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد. آنکه در حفظ عرض و ناموس متعصب است. غیور، رشکین و غیور. (ناظم الاطباء). حسود. رشک برنده: نغره، زن غیرتمند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نیرومند بودن. رجوع به نیرومند شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ مَ)
غرضمند بودن. غرض داشتن. صاحب غرض بودن، خودکامی. (ناظم الاطباء). رجوع به غرضمند و غرض شود
لغت نامه دهخدا
آنکه غیرت دارد کسی که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است غیور غیرتناک غیرتی، حسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیرت مند
تصویر غیرت مند
ده رگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیر مادی
تصویر غیر مادی
اماتیک مینوک مینوییک مینوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرضمندی
تصویر غرضمندی
غرض پرستی، حاجتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
باحمیت، باغیرت، بامروت، متعصب، غیرتناک، غیرتی، غیور
متضاد: بی غیرت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی مادّی، غیر مادّی، فراطبیعی
دیکشنری اردو به فارسی