جدول جو
جدول جو

معنی غیذار - جستجوی لغت در جدول جو

غیذار
(غَ)
خر. ج، غیاذیر. (منتهی الارب) (آنندراج). الاغ. حمار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غیذار
خر
تصویری از غیذار
تصویر غیذار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پارچۀ زرد رنگی که در قدیم جهودان به لباس خود بر روی کتف می دوختند تا معلوم شود که از قوم یهود هستند، پاره زرد، عسلی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
رجل بیذار و بیذاره، مرد بسیارگوی و افشاکننده راز. (منتهی الارب ذیل ب ذر). البذر و البنذار و البیذاره و البیذرانی و التبذار، مرد بسیارگوی، یقال: فلان هیذاره بیذاره، ای مهذار مبذر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن اسماعیل پدر عرب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آنکه بگمان بصواب رسد. (منتهی الارب) (آنندراج). کسی که بوسیلۀ گمان به رای درست میرسد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
رجوع به غیذی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بیهوده گوی بسیارسخن. (منتهی الارب) (آنندراج). هیذر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
نوعی تلفظ از غضار. (دزی ج 2 ص 203)
لغت نامه دهخدا
علم حساب غیار. کلمه هندی است بمعنی اعداد اعشار. محمد بن موسی خوارزمی آن را در اسلام منتشر ساخت، و این حسابی سخت سهل و ساده است و ابداع آن بر حدت و سلامت فکر مردم هند دلیل است. (از طبقات الامم)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ غور، بمعنی عمق و حالت چیزی که قابل فهم و حدس نیست، مانند: اسرار و نقشه ها، (دزی ج 2 ص 230)، رجوع به غور شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ذَ)
بمعنی غذیره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غذیره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیذار
تصویر بیذار
بسیارگویی، شل زبان ول زبان، ولگسار
فرهنگ لغت هوشیار
پاره زرد که جد دینان نا گزیر به جامه خود می دوخته اند تا شناخته گردند اسلیک پاره ای باشد برنگی جز رنگ جامه که جهودان در قدیم بر کتف می دوختند تا از مسلمانان تشخیص داده شوند عسلی پاره زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیار
تصویر غیار
((غِ))
عسلی، پارچه ای زرد رنگ که جهودان به لباس خود می دوختند تا از مسلمانان قابل تشخیص باشند
فرهنگ فارسی معین
مرتب، منظم، زیبا و متناسب، دندانه دار
فرهنگ گویش مازندرانی