جدول جو
جدول جو

معنی غویدینی - جستجوی لغت در جدول جو

غویدینی
احمد بن عمران بن موسی بن جبیر غویدینی، و غوبدینی به باء نیز آمده است. (از تاج العروس). رجوع به غوبدینی (احمد بن عمران) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوییدنی
تصویر بوییدنی
درخور بوییدن، هر چیز خوش بو که آن را ببویند
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به غوبدین، رجوع به غوبدین شود
لغت نامه دهخدا
(غُرْ ری دَ)
آنچه قابل غریدن باشد. رجوع به غریدن شود
لغت نامه دهخدا
حالت بی دین، لامذهبی، بی کیشی، مقابل دینداری:
بدین از خری دور باش و بدان
که بیدینی ای پور بیشک خریست،
ناصرخسرو،
گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست
بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی،
حافظ
لغت نامه دهخدا
قریه ای است از قرای نسف، (از اللباب فی تهذیب الانساب) (تاج العروس)، بعضی این نام را به یاء عوض باء آورده اند، رجوع به غویدین شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نبات و گیاه و هر چیز که بروید و ببالد. (ناظم الاطباء). نامیه. نبات. رستنی. گیاه. عشب. کلأ. نبت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
حسین بن محمد بن نعیم بن اسحاق بن عبیداﷲغوبدینی حافظ (341 - 427 هجری قمری)، مکنی به ابونعی میلادی وی به خراسان و عراق و حجاز رفت و بخدمت شیوخ رسید، در بخارا از ابوصالح خیام و دیگران و در عراق از ابوطاهر مخلص و ابوحفص کتانی و دیگران حدیث شنید، ابوالعباس مستغفری نسفی و ابوعلی حسن بن عبدالملک قاضی نسفی و دیگران از او روایت کردند، (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181)
علاء غوبدینی، مکنی به ابوالحسین، وی برادر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود، (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181)
محمد بن نعیم، مکنی به ابوالحسن، وی پدر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود، (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قابل بوییدن. لایق بوییدن. درخوربوییدن، دور و دراز. بی سر و ته. بی کران. نامتناهی. نامعلوم: همچنان پیاده در کوهها و بیابانها بی سر و بن میگشت و بر گناهان خود نوحه میکرد. (تذکرهالاولیاء عطار).
الحق ستوه گشتم زین شهر بی سر و بن
وین مردم پریشان چون عضوهای بی سر.
شرف الدین شفروه
لغت نامه دهخدا
تصویری از مویدین
تصویر مویدین
جمع موید. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوییدنی
تصویر بوییدنی
قابل بوییدن لایق شم، مشموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدینی
تصویر بیدینی
بی کیشی لامذهبی مقابل دینداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
مضغٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
Chewable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
mâchable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
ניתן ללעוס
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
چبانے کے قابل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
চিবানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
inayoweza kutafunwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
çiğnenebilir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
씹을 수 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
噛むことができる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
เคี้ยวได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
चबाने योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
bisa dikunyah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
kauwbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
masticabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
mastigável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
可咀嚼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
żujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жувальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
kaubar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жевательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
masticable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی