جدول جو
جدول جو

معنی غوغایی - جستجوی لغت در جدول جو

غوغایی
آشوب طلب، فتنه انگیز، غوغاطلب
تصویری از غوغایی
تصویر غوغایی
فرهنگ فارسی عمید
غوغایی
(غَ / غُو)
هنگامه ساز و فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). آنکه فتنه جوید و فساد انگیزد. شرطلب. شرانگیز. فتنه انگیز. آشوبگر. رجوع به غوغا و غوغاء شود: و این مشتی بازاری غوغائی خارجی طبع ناصبی... را چه محل باشد...؟ (کتاب النقض ص 415). در حال خواص سلطان و غلامان امیر عباس غازی برفتند و بسیاری را بگرفتند و سه غوغایی قزوینی را درآویختند. (کتاب النقض ص 486).
شه غوغایی غوغاشکن کز حکم تیر او
بنات النعش بر گردون ز پروین بشکند غوغا.
سوزنی (از آنندراج).
زلفت چو هر غوغاییی، چون زیر هر سوداییی
چشمت به هر رعناییی، آب رخ ما ریخته.
خاقانی.
ای در دل سودائیان از غمزه غوغا داشته
من کشتۀ غوغاییان دل مست سودا داشته.
خاقانی.
نعمتش خوردندوز کفران چو غوغایی شدند
سود بر ادبار و ناپاکی و کفران کس نکرد.
؟ (راحهالصدور راوندی).
ز رنج خاطر صاحبدلان نیندیشد
که پیش صاحب دیوان برند غوغایی.
سعدی (بدایع).
- غوغاییان گلبن، کنایه از بلبلان است. (غیاث اللغات) (منتهی الارب).
، طایری است بزرگتر از گنجشک و درازدم و خاکی رنگ. چشم او اندکی سیاه است، و قسمی از آن خرد و کوچک است و آن را کلیر نامند و چشم کلیر سفید است، و چون بسیار شور و غوغا میکند آن را غوغایی نامیده اند. (محیط اعظم از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
غوغایی
غوغا طلب فتنه انگیز یا غوغا یی گلبن. بلبل
تصویری از غوغایی
تصویر غوغایی
فرهنگ لغت هوشیار
غوغایی
رزم آور، غوغاطلب، غوغاگر، فتنه انگیز، ماجراجو، مفسده جو، واقعه طلب
متضاد: سلیم، مصلح
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بودایی
تصویر بودایی
مربوط به بودا، پیرو بودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغاگر
تصویر غوغاگر
آشوبگر، فتنه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
از حواس پنج گانه که بوها را درک می کند، شامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گویایی
تصویر گویایی
سخن گویی، پنداری، پنداریا، ظاهراً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویایی
تصویر پویایی
حالت و چگونگی پویا، پویا بودن، پویندگیبرای مثال چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق - ۲۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
(غَ / غُو)
رجوع به غوغایی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به مولا (مولی)، قسمی از بهترین اقسام برنج که در گیلان بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
منسوب به لولا، لولاگر، لولافروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویایی
تصویر گویایی
عمل گویا، گفتن سخن، زبان آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغاگر
تصویر غوغاگر
فتنه گر، آشوب طلب
فرهنگ لغت هوشیار
غاغاطیس شبه (شبق) از سنگ ها شبق. توضیح شبق را حجر غاغاطی و حجر غاغیطوس و حجر غاغاطیس نیز نامند
فرهنگ لغت هوشیار
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سودا سوداوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویایی
تصویر پویایی
پویندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپایی
تصویر دوپایی
منسوب به دو پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودایی
تصویر بودایی
پیرو آیین بودا. یا دین بودایی. دین منسوب به بودا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
شامه، یکی از حواس پنجگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزایی
تصویر سوزایی
قابلیت احتراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
یکی از حواس پنجگانه انسان، شامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سودایی
تصویر سودایی
تجاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویایی
تصویر رویایی
مواجهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
Wiggly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوتایی
تصویر دوتایی
Binary, Dual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Chieftainship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
ondulado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوتایی
تصویر دوتایی
двоичный , двойной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوتایی
تصویر دوتایی
binär, dual
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Häuptlingschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
gewunden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
kręty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوتایی
تصویر دوتایی
двійковий , подвійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی