جدول جو
جدول جو

معنی غوغاء - جستجوی لغت در جدول جو

غوغاء
ملخ چون پر بر آورد، پشه ریزه، مگس ریزه (معین غوغای پارسی بی همزه برابر با فریاد و فغان را با غوغاء تازی در آمیخته) ملخ چون پر برآورد یا وقتی که رنگش مایل به سرخی گردد، ملخ انبوه، مردم آمیخته از هر جنس، مردم سفله شرانگیزان مفسدان، شور و مشغله فریاد و فغان هیاهو هنگامه، ستیزه مناقشه، جمعیت انجمن، انبوهی از جانداران، هرج و مرج انقلاب اغتشاش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوغاء
تصویر بوغاء
خاک نرم، سبک مایه، گول، شوریدگی، بوی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
(دخترانه)
آشوب، هیاهو، صدای بلند، بانگ و فریاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
داد و فریاد، هیاهو، جار و جنجال، داد و بیداد، داد و قال، خروش، مردم بسیار و درهم آمیخته، مردم آشوب طلب
غوغا انگیختن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
غوغا برآوردن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
غوغا کردن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
شور و مشغله، شلوغی، هیجان، آشوب طلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
((غُ))
مردم بسیار و درهم آمیخته، در فارسی به معنی جار و جنجال زیاد و فغان
فرهنگ فارسی معین