حسن بن علی بن روح بن عوانۀ دمشقی غوطی کفر بطنانی، مکنی به ابوعلی. از هشام بن خالد ازرق روایت کند، و ابوبکر بن مقری از وی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 183)
حسن بن علی بن روح بن عوانۀ دمشقی غوطی کفر بطنانی، مکنی به ابوعلی. از هشام بن خالد ازرق روایت کند، و ابوبکر بن مقری از وی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 183)
پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مِثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
تبنگو و حقه و صندوقچه، (ناظم الاطباء)، ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند، (فرهنگ نظام)، قوتی، - قوطی سیگار، جعبه ای که در آن سیگار نهند، واحد وزن در قدیم (مخصوصاًدر شمال ایران) معادل دو من و سه چارک شاه، (فرهنگ فارسی معین)
تبنگو و حقه و صندوقچه، (ناظم الاطباء)، ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند، (فرهنگ نظام)، قوتی، - قوطی سیگار، جعبه ای که در آن سیگار نهند، واحد وزن در قدیم (مخصوصاًدر شمال ایران) معادل دو من و سه چارک شاه، (فرهنگ فارسی معین)
محمد بن احمد بن علی سکندری غیطی شافعی، مکنی به ابوالمواهب و ملقب به نجم الدین. از دانشمندان مصر بود. نسبت او به ’غیطالعده’ یا ’ابی الغیط’ واقع در مصر است. او راست: قصه المعراج الصغری، القول القویم فی اقطاع تمیم (خطی) ، مشیخه (خطی) ، الفرائد المنظمه (خطی) ، بهجه السامعین (خطی) ، الاسلام و الایمان (خطی) و جز آن. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 234). صاحب معجم المطبوعات کتاب ’المعراج الکبیر’ را نیز جزء تألیفات او ذکر کرده است. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1422 شود
محمد بن احمد بن علی سکندری غیطی شافعی، مکنی به ابوالمواهب و ملقب به نجم الدین. از دانشمندان مصر بود. نسبت او به ’غیطالعده’ یا ’ابی الغیط’ واقع در مصر است. او راست: قصه المعراج الصغری، القول القویم فی اقطاع تمیم (خطی) ، مشیخه (خطی) ، الفرائد المنظمه (خطی) ، بهجه السامعین (خطی) ، الاسلام و الایمان (خطی) و جز آن. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 234). صاحب معجم المطبوعات کتاب ’المعراج الکبیر’ را نیز جزء تألیفات او ذکر کرده است. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1422 شود
پرنده ای است سبزرنگ از طایفۀ پسیتاسیده، و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است، طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند، ببغاء، طوطک، معرب توتۀ هندی است، (فهرست مخزن الادویه)، معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن، شکرفشان، شکرمقال، شکرین مقال، شیرین زبان، شیرین سخن، شیرین تکلم، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست، (آنندراج) : در کف لالۀ خودروی نهد سرخ قدح زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه، فرخی، الا تا درآیند طوطی و سارک (شارک) الا تا سرایند قمری و ساری، زینتی، بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک غذای آن شکر آمد غذای این اخگر، ازرقی، طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب، خاقانی، ای عندلیب گلشن جان زارنال زار کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد، خاقانی، طوطی آمد با دهانی پرشکر در لباس فستقی با طوق زر، عطار، مرحبا ای طوطی طوبی نشین پوششت حیله ست و طوقت آتشین، عطار، اگر طوطی زبان می بست در کام نه خود را در قفس میدید و نه دام، وحشی، - امثال: طوطی ز زبان خویش در دام افتاد، ؟ - طوطی پس آینه، شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است، و همین مقصود است درین بیت خواجۀ شیراز: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم، و هم او راست: در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول فضل من بهرتو طوطی ّ پس آینه است، (از آنندراج)، - طوطی خط، کنایه از جوان سبزخط، ملا سالک قزوینی راست: طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش، (از آنندراج)، - طوطی زرین نفس، کنایه از قلم است، (آنندراج)، - طوطی صاحب سلامت گو، طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد، ملا قاسم مشهدی راست: در میان نوخطان باقی همه نیرنگ توست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ توست، (از آنندراج)، - طوطی صحرا، کنایه از سبزه است، (آنندراج) (برهان)، - طوطیک، مصغر طوطی: ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست طوطیکان با حدیث قمریکان با انین، منوچهری، هر طوطیکی سبزقبائی دارد هر آهوکی چرا به راغی دارد، منوچهری، - طوطی مقال، کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی نوائی، بمعنی طوطی مقال که کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی وار آموختن (از بر کردن) مطلبی، بی تعقل و اندیشه در فهم مقصود و مفهوم به آموختن یا از بر کردن لفظ بسنده کردن، از بر کردن الفاظ بی درک معانی آنها، چون طوطی سخنی را از بر کرده گفتن بی دانستن معنی آن
پرنده ای است سبزرنگ از طایفۀ پسیتاسیده، و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است، طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند، ببغاء، طوطک، معرب توتۀ هندی است، (فهرست مخزن الادویه)، معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن، شکرفشان، شکرمقال، شکرین مقال، شیرین زبان، شیرین سخن، شیرین تکلم، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست، (آنندراج) : در کف لالۀ خودروی نهد سرخ قدح زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه، فرخی، الا تا درآیند طوطی و سارک (شارک) الا تا سرایند قمری و ساری، زینتی، بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک غذای آن شکر آمد غذای این اخگر، ازرقی، طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب، خاقانی، ای عندلیب گلشن جان زارنال زار کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد، خاقانی، طوطی آمد با دهانی پرشکر در لباس فستقی با طوق زر، عطار، مرحبا ای طوطی طوبی نشین پوششت حیله ست و طوقت آتشین، عطار، اگر طوطی زبان می بست در کام نه خود را در قفس میدید و نه دام، وحشی، - امثال: طوطی ز زبان خویش در دام افتاد، ؟ - طوطی پس آینه، شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است، و همین مقصود است درین بیت خواجۀ شیراز: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم، و هم او راست: در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول فضل من بهرتو طوطی ّ پس آینه است، (از آنندراج)، - طوطی خط، کنایه از جوان سبزخط، ملا سالک قزوینی راست: طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش، (از آنندراج)، - طوطی زرین نفس، کنایه از قلم است، (آنندراج)، - طوطی صاحب سلامت گو، طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد، ملا قاسم مشهدی راست: در میان نوخطان باقی همه نیرنگ توست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ توست، (از آنندراج)، - طوطی صحرا، کنایه از سبزه است، (آنندراج) (برهان)، - طوطیَک، مصغر طوطی: ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست طوطیکان با حدیث قمریکان با انین، منوچهری، هر طوطیکی سبزقبائی دارد هر آهوکی چَرا به راغی دارد، منوچهری، - طوطی مقال، کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی نوائی، بمعنی طوطی مقال که کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی وار آموختن (از بر کردن) مطلبی، بی تعقل و اندیشه در فهم مقصود و مفهوم به آموختن یا از بر کردن لفظ بسنده کردن، از بر کردن الفاظ بی درک معانی آنها، چون طوطی سخنی را از بر کرده گفتن بی دانستن معنی آن
دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسۀ زاهدان به زابل، جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه، آب آن از رود خانه هیرمند، محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه، گلیم و کرباس بافی، راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسۀ زاهدان به زابل، جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه، آب آن از رود خانه هیرمند، محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه، گلیم و کرباس بافی، راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)