جدول جو
جدول جو

معنی غورسانجی - جستجوی لغت در جدول جو

غورسانجی
نام سلطان رکن الدین پسر سلطان محمد رکن الدین پسر علاءالدین محمد خوارزمشاهی، به سال 601 هجری قمری ولادت یافت و به سال 619 درگذشت، غوری شانستی نیز گفته اند، رجوع به رکن الدین، خوارزمشاهیان و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 318 شود، در تاریخ جهانگشای جوینی آمده: ’بوقت آنک سلطان محمد از عراق بازگشت پسر خود سلطان رکن الدین را که غورسانجی نام او بود نامزد ملک عراق کرد ... ’، محمد قزوینی در حاشیۀ ص 208 از همین کتاب آرد: در نسخ جهانگشا این نام به ضبطهای مختلفی آمده است، از جمله: عورسانحی، اعورسانسی، اغورسایسی، اعورسایسی، اغورسایی، در ’نسوی’ نسخۀ وحیدۀ پاریس هشت مرتبه این نام مذکور است، سه مرتبه: عورشانحی (ص 36، 97، 101) و سه مرتبه عورسانحی (ص 36) و یک مرتبه عورسایحی (ص 102) و یک مرتبه عورشایجنی (ص 177)، و در چ هوداس همه جا ’غورشایجی’، نسخ طبقات ناصری: غورشانسی، غورسباستی، غوربشانسبتی، نسخ تاریخ گزیده: غورسامجی، غورسانجی، غورسایجی، غوری سایجی، غورسیانجی، غورسانچی، نسخ حبیب السیر: غورسانجی، غورسایخی، ضبط نام این شاهزاده علی وجه التحقیق معلوم نشد، کثرت اختلافات نسخ قدیم و جدید از جهانگشا و غیر آن چنانکه ملاحظه میشود بحدی است که اعتماد از همه آنها برداشته میشود، ولی دو نفر از قدمای مورخان که معاصر این شاهزاده بوده اند یعنی نسوی و صاحب طبقات ناصری وجه تسمیه ای برای این کلمه ذکر میکنند که برای متبحران در لغات ترکی راهی نشان میدهد و شاید از روی این وجه تسمیه بتوانند ضبط حقیقی این کلمه را تعیین نمایند، نسوی گوید (نسخۀ پاریس bis 36 و چ هوداس ص 26) : ’و کان سبب تسمیه عورسانحی (کذا) انه ولد یوم وردت البشاره علی السلطان بتملک الغور’، و در طبقات ناصری (نسخۀ پاریس متمم فارسی 182 ورق b 231) آمده: ’ولادت او شبی بود که دیگر روز آن سلطان معزالدین محمد سام طاب ثراه از خوارزم بازگشت و در شهور سنۀ احدی و ستمائه او را بدان سبب غور شانسی (کذا) نام کردند یعنی غوری شکن’ و در متن (متن جهانگشا چ قزوینی) هیئت غورسانجی اختیار شد، بجهت آنکه این هیئت صریح یکی از نسخ جهانگشاست که هرچند جدید است، ولی بالنسبه متقن و مضبوط است یعنی نسخۀ ه، و دیگر آنکه هیئت ’سانجی’ با کم و بیش اختلاف (سامجی، سانشی) در بسیاری از نسخ قدیمه غیر جهانگشای نیز چنانکه ملاحظه شد بنظر رسید، و بسیاری از معتبران مورخان نام این شاهزاده را گویا به همان ملاحظۀ مشکوکیت قرائت آن نیاورده، به لقب رکن الدین اکتفا کرده اند، چون ابن اثیر و صاحب جامع التواریخ و صاحب وصاف و صاحب روضه الصفا و دیگران، و عجب آن است که ضبط نام این هر سه برادر یعنی جلال الدین منکبرنی و غیاث الدین پیرشاه و رکن الدین غورسانجی هرسه مشکوک است: و قرائت هیچکدام علی وجه التحقیق معلوم نیست، و هیچیک از معاصران ایشان گویا ازغایت شهرت در عصر خود به ضبط این اسماء نپرداخته اندو بعد از زوال دولت مستعجل ایشان چنان بسرعت ذکرشان از السنه و افواه افتاد که حتی نام ایشان را نیز مردم فراموش کردند و اکنون ضبط اسماء این سه برادر تقریباً یکی از الغاز لاینحل تاریخ شده است - انتهی، براساس قول صاحب طبقات ناصری که غورسانجی را غورشکن معنی کرده است، میگوییم: سانجی در ترکی لغتی است از مصدر سانجمق (که با صاد نوشته میشود) بمعنی فروبردن و نصب کردن چیزی نوک تیز، و یا ممکن است آن را ترکیبی از سان (صان) بمعنی شأن و شهرت وجی، علامت مبالغۀ ترکی دانست از این رو غورسانجی یعنی آنکه شهرت و شأن مقابله با غور را دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عبدالرحمن بن محمد مروزی، مکنی به ابوالقاسم، از مشاهیر فقهای شافعی است، او راست: ’اسرار الفقه’ و ’الابانه فی الفقه الشافعی’، وی به سال 461 هجری قمری درگذشته است، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا