جدول جو
جدول جو

معنی غنشوش - جستجوی لغت در جدول جو

غنشوش
(غُ)
باقی مانده از مال. یقال: مابقی من ابله غنشوش، ای بقیه. و ما له غنشوش، ای شی ٔ. یا عنشوش به عین مهمله است. (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
بقیۀ مال، چند از شتران. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
باقی ماندۀ شتران و بقیۀ مال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ما له عنشوش، او را هیچ چیز نیست. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکاوۀ انگور، یعنی خوشۀ انگور که انگور آن بخورده باشند. (از مهذب الاسماء). ج، عناشیش. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهن منشوش، روغن به خوشبوی پرورده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). روغن به خوشبوی آمیخته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غِ نَوِ)
غنودگی. رجوع به غنودگی و غنودن شود
لغت نامه دهخدا