معنی غناگر در فرهنگ فارسی عمید

خواننده، آوازخوان، نوازنده

معنی غناگر در لغت نامه دهخدا

خواننده و نوازنده و آوازخوان. مغنی. غناساز. رجوع به غنا و غناساز شود:، هر رود که با غنا نسازد، برّد چو غنا گرش نوازد.، نظامی

معنی غناگر در فرهنگ لغت هوشیار

خواننده و نوازنده آوازه خوان سغنی

معنی غناگر - جستجوی لغت در جدول جو

غناگر

فرهنگ فارسی عمید

غناگر

لغت نامه دهخدا

غناگر

فرهنگ لغت هوشیار

غناگر

فرهنگ فارسی معین

بناگر

معمار، بنا، کارگر ساختمانی

فرهنگ فارسی عمید

شناگر

کسی که در آب شنا می کند، کسی که شناوری بداند، آشنا به آب، آب ورز

فرهنگ فارسی عمید

ثناگر

ستایشگر، مداح

فرهنگ فارسی عمید

اناگر

(اُ)

گورخر. (فرهنگ فرانسه بفارسی سعید نفیسی). حیوان پستاندار وحشی که در ایران و هند زندگی می کند و حد فاصل بین خر و اسب است. (از لاروس). و رجوع به گورخر شود

لغت نامه دهخدا

بناگر

(بِ گَ)

معمار. (آنندراج). بناکر. کارگر. معمار. (ناظم الاطباء). بنّاء. (زمخشری) :
در عالم دوم که بود کارگاهشان
ویران کنندگان بنا و بناگرند.
ناصرخسرو.
چگونه نهادش بناگربنا
چه بانگ آمد از ساز اول غنا.
نظامی

لغت نامه دهخدا