هامون شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). پست و مغاک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پست بودن زمین. (از تاج العروس) ، رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). رفتن و ناپدید شدن در زمین. (از اقرب الموارد) ، دورمعنی و باریک شدن سخن. (منتهی الارب). دور شدن سخن از فهم. (از اقرب الموارد). پیچیدگی
هامون شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). پست و مغاک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پست بودن زمین. (از تاج العروس) ، رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). رفتن و ناپدید شدن در زمین. (از اقرب الموارد) ، دورمعنی و باریک شدن سخن. (منتهی الارب). دور شدن سخن از فهم. (از اقرب الموارد). پیچیدگی
نام قلعه ای از قلاع خیبر. (غیاث اللغات) (آنندراج). یکی از قلعه های خیبرو آن حصن بنی الحقیق است، و بدانجا رسول خدا صفیه دختر حیی بن اخطب را بزنی برگزید و صفیه پیش از این زن کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق بود. (از معجم البلدان)
نام قلعه ای از قلاع خیبر. (غیاث اللغات) (آنندراج). یکی از قلعه های خیبرو آن حصن بنی الحقیق است، و بدانجا رسول خدا صفیه دختر حیی بن اخطب را بزنی برگزید و صفیه پیش از این زن کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق بود. (از معجم البلدان)
قوس باناه یا بانیه، کمان سخت که زه آن نهایت متصل به وی باشد و آن را قوس بانیه نیز گویند، (منتهی الارب ذیل مادۀ ب ن ی)، زه مستحکم کمان، (ناظم الاطباء)، نام قصبۀ مرکز قضای باندرمه، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1221)
قوس باناه یا بانیه، کمان سخت که زه آن نهایت متصل به وی باشد و آن را قوس بانیه نیز گویند، (منتهی الارب ذیل مادۀ ب ن ی)، زه مستحکم کمان، (ناظم الاطباء)، نام قصبۀ مرکز قضای باندرمه، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1221)
جمع واژۀ غم ّ. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به همین کلمه شود: و چون ساقی قضا کاسات صبر طعم مر المذاق غموم بر عموم مالامال متواتر و متوالی گردانیده بود... (جهانگشای جوینی) ، ستارگان خرد پوشیده. (منتهی الارب) (آنندراج). النجوم الصغار الخفیه. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ غَم ّ. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به همین کلمه شود: و چون ساقی قضا کاسات صبر طعم مر المذاق غموم بر عموم مالامال متواتر و متوالی گردانیده بود... (جهانگشای جوینی) ، ستارگان خرد پوشیده. (منتهی الارب) (آنندراج). النجوم الصغار الخفیه. (اقرب الموارد)
کار سخت. (دهار). کار سخت دشوار در سختی و شدت فروبرنده، ناقه که حملش نمایان نگردد تا وقت زادن، ناقه ای که در مغز استخوانش شک باشد که تباه و گداخته است یا سخت و محکم، شتر مادۀ باردار که دنب برندارد تا بار آن پیدا گردد، زخم گذاره. (منتهی الارب) (آنندراج). طعنۀ فراخ. (مهذب الاسماء) ، الیمین الغموس، سوگند دروغ که صاحب خود را در گناه فروبرد سپس آن در دوزخ. یا سوگند دروغ که صاحبش دیده و دانسته کذب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف نماید. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگندی به دروغ، و آن را یمین غموص به صاد نیز گویند. سوگندی که در این آیه از آن منع شده است: لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان. (قرآن 89/5) : خاک بر سر دبیر حضرت را چون نداند همی یمین ز غموس. سنایی
کار سخت. (دهار). کار سخت دشوار در سختی و شدت فروبرنده، ناقه که حملش نمایان نگردد تا وقت زادن، ناقه ای که در مغز استخوانش شک باشد که تباه و گداخته است یا سخت و محکم، شتر مادۀ باردار که دنب برندارد تا بار آن پیدا گردد، زخم گذاره. (منتهی الارب) (آنندراج). طعنۀ فراخ. (مهذب الاسماء) ، الیمین الغموس، سوگند دروغ که صاحب خود را در گناه فروبرد سپس آن در دوزخ. یا سوگند دروغ که صاحبش دیده و دانسته کذب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف نماید. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگندی به دروغ، و آن را یمین غموص به صاد نیز گویند. سوگندی که در این آیه از آن منع شده است: لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان. (قرآن 89/5) : خاک بر سر دبیر حضرت را چون نداند همی یمین ز غموس. سنایی
سریع. شتاب. (ناظم الاطباء). سریع. (آنندراج) (منتهی الارب) ، شادمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زن بازی کن و خندان. (مهذب الاسماء) ، از حیث لفظ و معنی مانند شموس است (ستور سرکش و بدرام). (از اقرب الموارد). چموش. رجوع به شموس شود
سریع. شتاب. (ناظم الاطباء). سریع. (آنندراج) (منتهی الارب) ، شادمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زن بازی کن و خندان. (مهذب الاسماء) ، از حیث لفظ و معنی مانند شموس است (ستور سرکش و بدرام). (از اقرب الموارد). چموش. رجوع به شموس شود
مغموص علیه، آنکه مطعون باشد به دین و ملت. (منتهی الارب). کسی که در دین و ملت بر وی طعن زنند. (ناظم الاطباء) : رجل مغموص علیه، آنکه در دین و حسب مطعون باشد. (از اقرب الموارد)
مغموص علیه، آنکه مطعون باشد به دین و ملت. (منتهی الارب). کسی که در دین و ملت بر وی طعن زنند. (ناظم الاطباء) : رجل مغموص علیه، آنکه در دین و حسب مطعون باشد. (از اقرب الموارد)
هامون شدن زمین، باریک شدن سخن، پوشیدگی کار راز کار فند کار، پیچیدگی هامون شدن زمین پست و مغاک شدن، دور معنی و باریک شدن سخن، پوشیدگی علم و هنر مشکل هرفن
هامون شدن زمین، باریک شدن سخن، پوشیدگی کار راز کار فند کار، پیچیدگی هامون شدن زمین پست و مغاک شدن، دور معنی و باریک شدن سخن، پوشیدگی علم و هنر مشکل هرفن