جدول جو
جدول جو

معنی غلومیه - جستجوی لغت در جدول جو

غلومیه(غُ می یَ)
به معنی غلومه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غلومه شود
لغت نامه دهخدا
غلومیه
کودکی
تصویری از غلومیه
تصویر غلومیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اکسید آلومینیوم که در خاک وجود دارد و به حالت متبلور و به شکل های گوناگون چون لعل، یاقوت، زمرد و زبرجد نیز دیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
فرقهای از متصوفه که عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول می کند، کسانی که معتقد به حلول روح خدا در آدم و سپس در پیغمبران دیگر هستند
بعضی از غلاه شیعه که قائل به حلول روح خداوند در علی ابن ابیطالب شده اند
پیروان حسینبن منصور حلاج که می گفتند خدا در اشیا حلول کرده، حلاجیان
اکثر عرفا و علمای اسلام این عقیده را رد کرده و آن را کفر و گمراهی خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از غلات شیعه که علی بن ابی طالب را خدا و مقیم در ابرها می دانستند و می گفتند که رعد صوت او و برق شلاق اوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوخیه
تصویر ملوخیه
گیاهی خوراکی با برگ های بیضی و گل های کوچک زرد رنگ، خبازی بستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلوایه
تصویر بلوایه
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
(بَ غَ ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ، شاگردانه. (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَلْ یَ / یِ)
بالوایه. پرستوک را گویند و آن پرنده ایست که به عربی خطاف گویند. (برهان). پرستوک. (الفاظ الادویه). خطاف. (فهرست مخزن الادویه).
لغت نامه دهخدا
(بَ غَ می یَ)
تأنیث بلغمی.
- أورام بلغمیه.
- حمی بلغمیه.
- رطوبات بلغمیه.
رجوع به بلغم وبلغمی شود، بند کردن، از اضداد است. (منتهی الارب). در بستن. (تاج المصادربیهقی) ، ربودن دوشیزگی. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، بردن سیل سنگها را. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارداز قاموس) ، شتافتن. (از ناظم الاطباء). بلوق. (اقرب الموارد). و رجوع به بلوق شود، پیسه گردیدن. بلق، سپیددست وپا شدن اسب تا ران. (منتهی الارب). رجوع به بلق شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آلومین. اکسید دالومینیم. یکی از ترکیبات آلومینیم است که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. نشانۀ آن در شیمی Al2o3 است و معمولاً آنرا از تصفیۀ بکسیت بدست می آورند، الومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجۀ حرارت ذوب می شود. الومین کمی دارای خاصیت قبض است و اغلب املاح آنرا بشکل گرد ضدعفونی و جاذب ترشحات مرضی و خشک کننده و التیام دهنده زخمها بکار میبرند. و رجوع به درمان شناسی ج 1 ص 456 شود
لغت نامه دهخدا
(بُ غی یَ)
سن بلوغ و رشد. سن عقل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ می یَ)
ارمیه. ارومی. شهری بمغرب دریاچۀ ارومیه و نسبت بدان ارموی باشد. رجوع به ارمیه شود: آزادخان... بعضی از بلاد آذربایجان هم در تحت تصرف آورده کوچ و متعلقان خود را بامتوسلان فتحعلی خان و شهبازخان در قلعۀ ارومیه که از قلاع مشهوره و در استحکام و متانت آن شهرۀ آفاق است گذاشته قلعۀ مذکوره را محل سکنا مقرر... (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 157). و رجوع به فهرست آن کتاب شود
دریاچۀ ارومیه، دریاچه ای بمغرب آذربایجان. دریاچۀ ارومیه. چیچست. دریاچۀ شاهی. دریاچۀ تلا. نسبت بدان ارموی است. رجوع به ارمیه (دریاچۀ...، شود
لغت نامه دهخدا
(حُ وی یَ)
فرقه ای از صوفیه. (کشف المحجوب هجویری). فرقه ای از دو فرقۀ مذهب صوفیه. (بیان الادیان). آنانکه گمان برند ذات باری تعالی در تن آدمی حلول تواند کرد. مقابل اتحادی. حلولیان معتقدند که روح حق تعالی در آدم و پیغمبران و امامان حلول کند و در علی و فرزندان علی این حلول پایان پذیرد. (از الانساب). گروهی از متصوفۀ مبطله هستند که گویند: نظر بر روی امردان و زنان مباح است. و در آن حال رقص و سماع کنند و گویند این صفتی است از صفات خدای تعالی که بما فرودآمده و مباح و حلال است و این کفر محض است. و جمعی از ایشان مجلسها سازند و در نظر خلق بلباس درویشانه آراسته آه و اوه و ناله و فریاد و گریه و اظهار سوزو شق گریبان و آستین و زدن دستار بر زمین و مانند آن خود را بخلق نمایند. و این همه بدعت و ضلالتست. کذافی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از متصوفه که بحلول و امتزاج منسوبند و سالمیان و مشبهه بدیشان تعلق دارند. و هجویری حلولیان را یکی از دو فرقۀ مردودۀ صوفیه شمارد. رجوع به کشف المحجوب هجویری و خاندان نوبختی اقبال ص 224، 254 و 258 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یَ)
پاکدامنی. تدین. صداقت. اخلاص، صافی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غُ مَ)
کودکی. (منتهی الارب) (آنندراج). اسم است از غلام. (از اقرب الموارد). غلومیّه. غلامیّه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَلْ وَ تی یَ)
نام سلسله ای از صوفیه و دراویش است. (یادداشت بخط مؤلف). یکی از فرق صوفیه که بیشتر در کشور عثمانی و کشورهای مجاور آن حتی یوگسلاوی گذران کنند. شیخ عثمان افندی و اسماعیل حقی از بزرگان این فرقه اند
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ)
از قرای برخوار از نواحی اصبهان (اصفهان) و نسبت بدان بلومی شود. (از معجم البلدان) (از مراصد) (از مرآت البلدان ج 1 ص 293)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ رَ تَ)
پرستش و معبودیت. (منتهی الارب) (آنندراج). ربوبیت. خدایی. الوهه. رجوع به الوهه و الوهیت شود
لغت نامه دهخدا
(بَلْ لو طی یَ)
نوعی از مار است آنجا که بلوط باشد. و از این مار بوی ناخوش آید و هرکه خواهد او را بکشد آن بوی بد درگیرد، و هرکه بگزد پوست بازگذارد، و آنکه او را تعهد کند و علاج کند هم پوست بازگذارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
ملوخیا سریانی از یونانی تازی گشته خبازی بستانی پنیرک نان کلاغ یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
بایستیک زبانزد فرزانی مونث لزومی. یا قضیه لزومیه . قضیه ایست که میان مقدم و تالی و شرط و مشروط آن لزوم و التزام عقلی باشد مقابل قضیه اتفاقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلابیه
تصویر غلابیه
چیره شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلامچه
تصویر غلامچه
غلام کوچک غلام خرد. غلام کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلوقیه
تصویر سلوقیه
وابسته به سلوق، جای ناخدا در کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی سیمک زنگ یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. و معمولا آنرا از تصفیه بکسیت بدست میاورند. آلومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجه حرارت ذوب میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوایه
تصویر بلوایه
باد خوراک، پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوغیه
تصویر بلوغیه
سن بلوغ و رشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلومه
تصویر غلومه
کودکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلامیه
تصویر غلامیه
کودکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجومیه
تصویر نجومیه
مونث نجومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوایه
تصویر بلوایه
((بَ یِ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلومین
تصویر آلومین
یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت به صورت بلورین موجود است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلومین
تصویر آلومین
سیم کزنگ
فرهنگ واژه فارسی سره