جدول جو
جدول جو

معنی غطمطه - جستجوی لغت در جدول جو

غطمطه
(دَ عَ)
اضطراب موج دریا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) (تاج العروس) : غطمطه بحر، فراوانی آب آن و بزرگ بودن امواج آن. (از اقرب الموارد). تطام الامواج. ج، غطامط. (نشوء اللغه العربیه) ، جوشش دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج). غلیان دیگ. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، خروش توجبه در رودبار. (منتهی الارب) (آنندراج) : غطمطه سیل، خروشیدن آن هنگام سرازیر شدن در وادی. (از اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغه العربیه ص 118 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ غَ مِ طَ)
دیگ سخت جوشان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ طَ)
یکی غطاط (مرغ). (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطاط شود
لغت نامه دهخدا
(غَ طَ طَ)
دریای بزرگ بسیارآب. (منتهی الارب). دریای بزرگ. (از اقرب الموارد). غطم ّ. (اقرب الموارد). رجوع به نشوء اللغه العربیه ص 116 و 118 شود
لغت نامه دهخدا
(دِسْ سی سا)
به ستم گرفتن کسی را. (منتهی الارب). گرفتن کسی را به قهر. (از اقرب الموارد) ، زدن چشم. خیره کردن. (دزی ج 2 ص 217)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ضَ مَ)
سستی کردن در خط یا در سخن. (منتهی الارب). آهسته گفتن و دیر و کند نوشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غطغطه
تصویر غطغطه
خروش دریا، جوش آمدن دیگ، چیره گشتن خواب
فرهنگ لغت هوشیار