غطش لیل، تاریک شدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). تاریکی. (دزی ج 2 ص 217) ، غطش کسی، آهسته رفتن او از بیماری یا پیری. (از منتهی الارب) (آنندراج) : غطش فلان غطشاً، مشی رویداً من مرض او کبر. (اقرب الموارد)
غطش لیل، تاریک شدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). تاریکی. (دزی ج 2 ص 217) ، غطش کسی، آهسته رفتن او از بیماری یا پیری. (از منتهی الارب) (آنندراج) : غطش فلان غطشاً، مشی رویداً من مرض او کبر. (اقرب الموارد)
تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی. و یا بمهمله سوء البصر اصلی، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات. صفت آن اغمش است. (از المنجد)
تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی. و یا بمهمله سوء البصر اصلی، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات. صفت آن اغمش است. (از المنجد)