جدول جو
جدول جو

معنی غطا - جستجوی لغت در جدول جو

غطا
پرده، پوشش، سرپوش
تصویری از غطا
تصویر غطا
فرهنگ فارسی عمید
غطا
(غِ)
پرده. پوشش. رجوع به غطاء شود:
دلیل مایۀ ناز و نواز گشت دلش
غطای عالم ذل و نیاز گشت عطاش.
سنائی.
چون وحش پای بند سپهر و زمین مباش
منگر وطای ازرق و مگزین غطای خاک.
خاقانی.
اندرو گفتار لو کشف الغطاست
مدح و اوصاف علی المرتضی است.
عطار.
و مقصد رشاد را مفقود یابد، و غطای غفلت دل وبصیرت او را پوشیده کند. (جهانگشای جوینی).
چند گویی چون غطا برداشتند
که نبوده آنچه می پنداشتند.
مولوی (مثنوی).
که سببها نیست حاجت مرمرا
آن سبب بهر حجابست و غطا.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
غطا
پرده پوشش. یا غطای و طاری قاری. پوشش و پرده گسترده سیاه (مانند قیر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطا
تصویر عطا
(دخترانه)
بخشش، انعام
فرهنگ نامهای ایرانی
(غِ)
تعمید. غسل تعمید. (دزی ج 2 ص 216). رجوع به غسل تعمید شود.
- عیدالغطاس، جشنی که به یادبود غسل تعمید مسیح گرفته میشود. (دزی ج 2 ص 216)
لغت نامه دهخدا
(غَ رِ)
جمع واژۀ غطرس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطرس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رِ فَ)
جمع واژۀ غطریف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطریف شود، دراهم غطریفیه، درمهای غطریفی. رجوع به غطریفی و غطریفیه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غطریس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطریس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غطریف. (تاج العروس). در فرهنگهای دیگر جمع غطریف، غطارفه آمده است ولی در تاج العروس علاوه برآن، غطاریف نیز ذکر شده است
لغت نامه دهخدا
(غَطْ طا سَ)
غطّاس (مرغ). رجوع به غطّاس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ طَ)
یکی غطاط (مرغ). (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطاط شود
لغت نامه دهخدا
(غَ غِ)
جمع واژۀ غطغط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غطغط شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مِ)
جمع واژۀ غطمطه. (نشوء اللغه العربیه ص 118). غلغل. پلغپلغ. رجوع به غطمطه و نشوء اللغه العربیه شود
لغت نامه دهخدا
(غِیَ)
آنچه زنان زیر جامه پوشند مانند شاماکچه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). ما تغطت به المراءه من حشو الثیاب کغلاله و نحوها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
پوشش. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (مهذب الاسماء). پرده و پوشش. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، سر دیگ و آن تنور و جز آن. (مهذب الاسماء). نهنبن. (دهار). سرپوش دیگ و سرپوش تنور و طبق
لغت نامه دهخدا
از اسماء شمشیر است. رجوع به المزهر سیوطی جزء اول ص 243 شود
لغت نامه دهخدا
افندی، قندلفت. مدیر مدرسه امیریکیه در بلمند. وی کتاب ’امتیازات الجماعات المسیحیه فی مملکه العثمانیه’ را که تألیف ستافروس فوتیراس نویسندۀ روزنامۀ نیولوغوس یونانی در قسطنطنیه است به عربی ترجمه کرده و در طرابلس شام به سال 1912 میلادی به چاپ رسانده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1418)
لغت نامه دهخدا
(غَ طَطْ)
جایی است. کمیت بن ثعلبه جد کمیت بن معروف گوید:
فمن مبلغ علیا معد وطیئاً
و کنده من اصغی لها و تسمعا
یمانیهم من حل بحران منهم
و من حل اکناف الغطاط فلعلعا
الم یأتهم ان الفزاری قد ابی
وان ظلموه أن یذل و یضرعا.
و بقول نصر، جایی در بلاد بکر است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
اول پگاه، یا پس ماندۀ سیاهی شب. (منتهی الارب). اول صبح یا بقیه ای از تاریکی شب. (از اقرب الموارد). بام. (مهذب الاسماء) ، تاریکی سحر، سحر. غطاط به فتح اول نیز به همین معنی آمده است. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
مرغ سنگخوار، یا نوعی از آن که پشت و شکمش تیره رنگ و شکم بازویش سیاه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی از سنگخوار. (صراح). قطا، و گفته اند نوعی از آن است که دارای پشت و شکم و بدن خاکستری رنگ است و اندرون بالهای آن سیاه و پاهای آن دراز و گردنش لطیف است. یکی آن غطاطه. (از اقرب الموارد) ، سحر. غطاط. رجوع به غطاط شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
به معنی مغاطّه. (منتهی الارب). در فرهنگهای تاج العروس و اقرب الموارد و قطر المحیط و شرح قاموس به فارسی و المنجد غطاط مصدر باب مفاعله و همچنین مغاطّه نیامده و ظاهراً غط از باب مذکور استعمال نشده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از غطایه
تصویر غطایه
زیر پوش زنانه زیر جامه شاماکچه پستان بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطامط
تصویر غطامط
آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطاغط
تصویر غطاغط
به گونه رمن ماده بره ها
فرهنگ لغت هوشیار
پرده، پوشش، پرده پوشش پرده پوشش. یا غطای و طاری قاری. پوشش و پرده گسترده سیاه (مانند قیر)
فرهنگ لغت هوشیار
خاج شویان جشنی از جشن های ترسایان تعمید غسل تعمید. یا عید غطاس. جشنی که به یادبود غسل تعمید مسیح بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطاش
تصویر غطاش
تیرگی شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطاط
تصویر غطاط
مرغ سنگخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطاء
تصویر غطاء
((غِ))
پرده، پوشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غطاس
تصویر غطاس
((غِ))
تعمید، غسل تعمید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غذا
تصویر غذا
خوراک، خوراکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطا
تصویر خطا
نادرستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غنا
تصویر غنا
پرمایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عطا
تصویر عطا
دهش
فرهنگ واژه فارسی سره
پرده، پوشش، غشاء، غشاوه، لایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد