جدول جو
جدول جو

معنی غضوضه - جستجوی لغت در جدول جو

غضوضه
(دَ رَ / دِرْ)
تازه روی گردیدن: غض ّ فلان غضاضه و غضوضه. (منتهی الارب) (آنندراج). تازه شدن. (تاج المصادر بیهقی). غضوضه گیاه و جز آن، نضارت و طراوت آن، و صفت وی غض ّ می آید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غضوضه
تازه روی گردیدن
تصویری از غضوضه
تصویر غضوضه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به همین مصدر شود، جمع واژۀ بطحاء، بمعنی جوی در سنگلاخ. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). و رجوع به بطحاء شود.
- قریش بطاح، آنکه میان دو کوه مکه، ابوقبیس و احمد سکونت داشتندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ضی ضَ)
مؤنث غضیض. (اقرب الموارد). رجوع به غضیض شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْیْ/ دِرْیْ / دُ ری ی)
خشم گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). غضب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ وَ زَ)
غضغضۀ آب، کم شدن آن. (از منتهی الارب) (آنندراج). کم شدن و فرورفتن آب در زمین. (از اقرب الموارد) ، کم کردن چیزی را و کم کردن آب. (منتهی الارب) (آنندراج). کم کردن آب و جز آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پست و مغاک گردیدن جای. (منتهی الارب) (آنندراج). پست بودن زمین. غماضه. (اقرب الموارد) ، دورمعنی و باریک گردیدن سخن. (منتهی الارب). پوشیدگی سخن و دور از فهم بودن آن
لغت نامه دهخدا
خواری، کاستی، بر افتادن فرود افتادن از پایگاه، فرو داشتن آواز، فرو خواباندن چشم، تازه روی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضیضه
تصویر غضیضه
خواری، کمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضوره
تصویر غضوره
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار