جدول جو
جدول جو

معنی غضفاء - جستجوی لغت در جدول جو

غضفاء
(غَ)
مؤنث اغضف به معنی سگ دراز و فروهشته گوش. (از منتهی الارب). سگی که گوشش فروهشته باشد. ج، غضف. (از اقرب الموارد) : اذن غضفاء، گوشی سست. (مهذب الاسماء). رجوع به غضفاء شود
لغت نامه دهخدا
غضفاء
مونث غضف گوش دراز
تصویری از غضفاء
تصویر غضفاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ)
مؤنث اغلف. (اقرب الموارد). رجوع به اغلف شود، زمین چراناکرده که در آن گیاه ریزه و کلان باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، قوس غلفاء، کمان درغلاف کرده. (منتهی الارب) (آنندراج) : سیف اغلف و قوس غلفاء، ای فی غلاف، و کذلک کل شی ٔ فی غلاف. (اقرب الموارد) ، سنه غلفاء، سال ارزان و فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
لقب معدی کرب بن حارث، بدان جهت که او نخستین به مسک موی را غالیه کرده است. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). رجوع به کتاب التاج ص 208 و البیان و التبیین ج 3 ص 231 و رجوع به معدی کرب شود
لقب سلمه، عموی أمرؤ القیس بن حجر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
آب آورد. (منتهی الارب). غثاء. (تاج العروس) (قطر المحیط) ، کاه گندم. (منتهی الارب). حطام البر. (اقرب الموارد) ، آفتی است خرمابن راکه مانند غبار بر غوره نشیند پس خرمایش رسیده نشود بگذارند. (منتهی الارب). آفه للنخل کالغبار یقع علی البسر فمایدرک. (اقرب الموارد) ، آنچه نفی کنند از شتران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غضراء
تصویر غضراء
خاک خوب زمین نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلفاء
تصویر غلفاء
زمین نا چریده، کمان در نیام، سال فراخ سال ارزانی
فرهنگ لغت هوشیار