جدول جو
جدول جو

معنی غشامک - جستجوی لغت در جدول جو

غشامک
(غِ مُ / مَ)
چیزی است سیاه مانند مشک که آن را به مشک مخلوط کنند و به نام مشک میفروشند. ورامک نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 الف). گیاهی است که در مشک می آمیزند. غشمشک. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غشاک
تصویر غشاک
بوی گند، بوی بد و ناخوش، بوی بد که از دهان انسان برآید، برای مثال از دهان تو همی آید غشاک/ پیر گشتی، ریخت مویت از هباک (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(غَ مِ)
جمع واژۀ غشمره. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به غشمره شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جلیتقه و کرته ای که تا کمر را بپوشاند. (ناظم الاطباء بنقل از اشتنگاس). رجوع به شاماک شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
بوی گنده و بوی ناخوشی باشد که از دهان مردم آید و به عربی بخر گویند. (برهان قاطع) (از جهانگیری). بوی ناخوش. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گنده و ناخوش. (اوبهی). در فرهنگ اسدی به این معنی غساک آمده و ظاهراً غشاک مصحف آن یا صورتی از آن است:
از دهان تو همی آید غشاک
پیر گشتی ریخت مویت از هباک.
طیان (از فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غشامر
تصویر غشامر
جمع غشمره، ستم ها آزار ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشام
تصویر غشام
ستمگر
فرهنگ لغت هوشیار