جدول جو
جدول جو

معنی غسناه - جستجوی لغت در جدول جو

غسناه
(غُ)
به معنی غسنه است. (منتهی الارب). دستۀ موی و توک موی پیشانی و فش اسب و گیسو و مانند آن. (از منتهی الارب). خصله الشعر من العرف و الناصیه و الذوائب. (اقرب الموارد). رجوع به غسنه شود
لغت نامه دهخدا
غسناه
کاکل، گیسو، یال
تصویری از غسناه
تصویر غسناه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ دَ رَ)
غسنبه آب، برانگیختن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). غسنب الماء، ثوّره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَنْ نا)
بندآب از پهلوی جوی. (دهار). بندآب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بندروغ. سد. (ناظم الاطباء). چمن بند. بندآب از چمن. کنارۀ آب. (زمخشری). سیل گردان بند. (یادداشت مرحوم دهخدا). ضفیره. (نشوء اللغه). ج، مسنیات
لغت نامه دهخدا
(غَ)
غورۀ خرما، میان خلال و بسر. (منتهی الارب). بلح. (اقرب الموارد). ج، غسی ً، غسیات. (منتهی الارب). یا درست آن غسوات است. (از قطر المحیط). در اقرب الموارد به جای غسیات. غسوات آمده است
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ)
دستۀ موی و توک موی پیشانی و فش اسب و گیسو و مانند آن. ج، غسن. غسناه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سالاسال دادن کسی را چیزی، سالانه کردن کسی بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، یک سال بعد یک سال بار آوردن خرمابن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سناه
تصویر سناه
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسنه
تصویر غسنه
کاکل، گیسو، یال
فرهنگ لغت هوشیار