جدول جو
جدول جو

معنی غسراغ - جستجوی لغت در جدول جو

غسراغ(غَ)
کرۀ مادیان که هنوز فحل ندیده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سراغ
تصویر سراغ
نشان، علامت، نشان پای، پرسش از جا و مکان کسی
به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن
سراغ گرفتن: کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(غِ)
غبراق. قبراق. جلد. چابک. چست. چالاک، زود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نشان پای آدمی و غیره. (غیاث). نشان پای و با لفظ طلب کردن و جستن و کردن و گرفتن و برداشتن و دادن مستعمل است. (آنندراج). در ترکی سوراغ، بمعنی تفحص و تفتیش باشد، نشان و اثر و خبر. (سنگلاخ) ، مجازاً بمعنی تلاش و این لفظ ترکی است. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سراغ
تصویر سراغ
نشان پای و طلب کردن و جستن گرفتن و برداشتن، بمعنی تلاش اثر و خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراغ
تصویر سراغ
((سُ))
نشان، علامت، نشان و ردّ پا
فرهنگ فارسی معین
نشان، نشانی، پی جویی، پیگیری، جستجو، پرسش، سوال
متضاد: پاسخ، جواب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کره اسب ماده و سه ساله که بتوان بر آن سوار شد و تعلیم سواری
فرهنگ گویش مازندرانی
سراغ، نشانی
فرهنگ گویش مازندرانی