جدول جو
جدول جو

معنی غساسنه - جستجوی لغت در جدول جو

غساسنه
(غَ سِ نَ)
ملوک غسان یا غسانیان. رجوع به غسان و غسانیان و آل جفنه شود. کلمه غساسنه ظاهراً جمع غسان و غسانیه است و در فرهنگهای عربی تنها غسان یا غسانیه ذکر شده و غساسنه نیامده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَسْ سا نی یَ)
غذائی است که از خمیر سیب زمینی و عسل و زعفران درست کنند. (دزی ج 2 ص 213)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
سرزنش کردن و نکوهیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
با یکدیگر در یک خانه باشش کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). با یکدیگر در سرای نشستن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ / ش)
به نیکویی فخر کردن با کسی. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(کَ سِ رَ)
جمع واژۀ کسری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کسری شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
از آبادیهای صنعتی شهر برشلونه (بارسلن 6) از شهرهای جزیره ایبری (اسپانیا) است. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 272 چ 1936م. رجوع به گراسیا شود
لغت نامه دهخدا
(غُ رِ نَ)
نوعی درخت. (دزی ج 2 ص 199 از ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(قُ سی یَ)
سیوف قساسیه، شمشیرهای منسوب به کان آهن قساس. (ناظم الاطباء). رجوع به قساس شود
نسبت است به قساس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ نَ)
زن نرم و نازک خوش عیش. (منتهی الارب). ناعمه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَسْ سا نی یَ)
زنی ادیبه از ادبای مشهور اندلس بود و چون از مملکت بجانه بود به غسانیه بجانیه معروف است. از اشعار اوست:
عهدتم و العیش فی ظل وصلهم
انیق و روض الوصل اخضر فینان
لیالی سعد لایخاف علی الهوی
عتاب و لایخشی علی الوصل هجران.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(صَ بْوْ)
مساحنه. ملاقات کردن با کسی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، نیکو کردن معاشرت و مخالطت با کسی. (اقرب الموارد). حسن المعاشره و المخالطه. (تاج المصادر بیهقی) ، نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غسانیه
تصویر غسانیه
پیروان غسان کوفی که می گویند دین شناخت خدا و فرستاده اوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
بحسّاسيّةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
Sensitively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
de manière sensible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
чувствительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
sensibel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
чутливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
wrażliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
敏感地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
sensivelmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
sensibilmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
sensible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
gevoelig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
อย่างอ่อนไหว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
حساس طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
সংবেদনশীলভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
kwa hisia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
hassas bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
민감하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
בצורה רגישה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
संवेदनशील रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
secara sensitif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حساسانه
تصویر حساسانه
敏感に
دیکشنری فارسی به ژاپنی