موضعی است. (منتهی الارب). جائی است. عدی بن رقاع گوید: یا من رأی برقاً ارقت لضوئه امسی تلالا فی حوارکه العلی لما تلجلج بالبیاض عماؤه حول الغریفه کاد یثوی او ثوی. (از معجم البلدان)
موضعی است. (منتهی الارب). جائی است. عدی بن رقاع گوید: یا من رأی برقاً ارقت لضوئه امسی تلالا فی حوارکه العلی لما تلجلج بالبیاض عماؤه حول الغریفه کاد یثوی او ثوی. (از معجم البلدان)
درختان بسیار درهم پیچیده از هر جنسی، نعل. یا نعل کهنه. (منتهی الارب) (آنندراج). کفش. (ناظم الاطباء) ، دوال پاره که از قبضۀ شمشیر آویزان باشد به قدر یک وجب مزین به زر و گوهر. (منتهی الارب) (آنندراج). پوستی است از چرم به اندازۀ یک شبر که از غلاف شمشیر آویخته و جنبان است و سوراخ کرده و آراسته به زیور می باشد. (از شرح قاموس). جلده من ادم نحو شبر فارغه مرتبه فی اسفل قراب السیف تذبذب و تکون مفرضه مزینه. (تاج العروس) (اقرب الموارد)
درختان بسیار درهم پیچیده از هر جنسی، نعل. یا نعل کهنه. (منتهی الارب) (آنندراج). کفش. (ناظم الاطباء) ، دوال پاره که از قبضۀ شمشیر آویزان باشد به قدر یک وجب مزین به زر و گوهر. (منتهی الارب) (آنندراج). پوستی است از چرم به اندازۀ یک شبر که از غلاف شمشیر آویخته و جنبان است و سوراخ کرده و آراسته به زیور می باشد. (از شرح قاموس). جلده من اَدم نحو شبر فارغه مرتبه فی اسفل قراب السیف تذبذب و تکون مفرضه مزینه. (تاج العروس) (اقرب الموارد)
مؤنث واژۀ شریف، صاحب شرف، دارای شرف، شرافتمند، بزرگوار، بلندقدر، برای مثال از هیئت شریفۀ نسوان دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئت آفرین (ایرج میرزا - ۱۹۸)
مؤنثِ واژۀ شریف، صاحب شرف، دارای شرف، شرافتمند، بزرگوار، بلندقدر، برای مِثال از هیئت شریفۀ نسوانِِ دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئت آفرین (ایرج میرزا - ۱۹۸)