جدول جو
جدول جو

معنی غریزی - جستجوی لغت در جدول جو

غریزی
از روی غریزه، طبیعی مثلاً واکنش غریزی،
ذاتی، فطری مثلاً هوش غریزی
غریزۀ جنسی: غریزۀ اطفای شهوت که سبب تولید نسل است
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
فرهنگ فارسی عمید
غریزی
(غَ)
منسوب به غریزه. رجوع به غریزه شود. طبیعی چه غریزه به معنی طبیعت است. (غیاث اللغات) (آنندراج). ذاتی. جبلی. فطری. خلقی. نهادی. سرشتی. مقابل مکتسب:
گو فرازآیند و شعر اوستادم بشنوند
تا غریزی روضه بینند و طبیعی نسترن.
منوچهری.
فتنه شدی و بی دین بر آتش غریزی
آتش پرست گشتی چون مرد زردهشتی.
ناصرخسرو.
و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد... آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). و این دو نوع است: یکی غریزی... و دوم مکتسب. (کلیله و دمنه).
- حرارت غریزی یا آتش غریزی، حرارت طبیعی. (ناظم الاطباء). حرارت اصلی. حرارتی است که در عروق بدن توأم با خون جریان می کند: شراب... طعام را هضم کند و حرارت اصلی یعنی حرارت غریزی را بیفزاید. (نوروزنامه).
چو نیافت جان عطار اثری ز ذوق عشقت
بفروخت ز اشتیاقت ز دل آتش غریزی.
عطار
لغت نامه دهخدا
غریزی
غریزی در فارسی آسن ویری ویریک منسوب به غریزه، طبیعی ذاتی جبلی فطری. یا حرارت غریزی. حرارت طبیعی که در عروق بدن توام با خون وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
غریزی
((غَ))
ذاتی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
فرهنگ فارسی معین
غریزی
جبلی، ذاتی، طبیعی، فطری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
غریزی
غريزيٌّ
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به عربی
غریزی
Instinctive, Instinctual
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غریزی
instinctif
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غریزی
جبلتی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به اردو
غریزی
инстинктивный
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به روسی
غریزی
instinktiv
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به آلمانی
غریزی
інстинктивний
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غریزی
instynktowny
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به لهستانی
غریزی
instintivo
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غریزی
স্বাভাবিক
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به بنگالی
غریزی
istintivo
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غریزی
สัญชาตญาณ
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به تایلندی
غریزی
asili
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غریزی
içgüdüsel
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
غریزی
本能的な
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
غریزی
instintivo
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غریزی
אינסטינקטיבי
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به عبری
غریزی
본능적인
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به کره ای
غریزی
instingtif
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غریزی
स्वाभाविक
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به هندی
غریزی
instinctief
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به هلندی
غریزی
本能的
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کریزی
تصویر کریزی
پیر، فرتوت، خمیده قامت، ویژگی پرنده ای که پر آن ریخته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
ویژگی، توانایی یا قابلیت وراثتی، طبیعت، سرشت، حسی که به طور مبهم به شخص آگاهی می دهد، میل جنسی مثلاً غریزۀ جنسی
فرهنگ فارسی عمید
(غَ زی یَ)
تأنیث غریزی. رجوع به غریزی شود.
- حرارت غریزیه، حرارت طبیعی. (ناظم الاطباء). رجوع به حرارت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غریزن
تصویر غریزن
گل و لای سیاه که در بن حوضها و ته تالابها و جویهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
قریحه، سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریزیه
تصویر غریزیه
مونث غریزی: حرارت غریزیه
فرهنگ لغت هوشیار
سرشت طبیعت (اعم از خیر و شر) طبع، ملکه ایست که از آن صفات ذاتی صادر شود و خوی (خلق) بدان نزدیک است جز این که در خوی اعتیاد مداخله دارد ولی در غریزه چنین نیست، استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه باجرای اعمال مفید و با معنی و پیچیده بر می انگیزد و قوای او را بدون احتیاج باکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری بدانه چیدن و مرغ را باشیانه ساختن و طیور را به ییلاق و قشلاق یا تمیز خطر از دور وامی دارد. یا غریزه جنسی. غریزه اطفای شهوت که سبب تولید نسل و بقای نوع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریبی
تصویر غریبی
نا آشنایی
فرهنگ واژه فارسی سره