جدول جو
جدول جو

معنی غریزه - جستجوی لغت در جدول جو

غریزه
ویژگی، توانایی یا قابلیت وراثتی، طبیعت، سرشت، حسی که به طور مبهم به شخص آگاهی می دهد، میل جنسی مثلاً غریزۀ جنسی
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
فرهنگ فارسی عمید
غریزه
قریحه، سرشت
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
فرهنگ لغت هوشیار
غریزه
((غَ زِ))
سرشت، ذات
غریزه جنسی: غریزه اطفاء شهوت که سبب تولید نسل و بقاع نوع است
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
فرهنگ فارسی معین
غریزه
Instinct
تصویری از غریزه
تصویر غریزه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غریزه
инстинкт
دیکشنری فارسی به روسی
غریزه
Instinkt
دیکشنری فارسی به آلمانی
غریزه
інстинкт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غریزه
instynkt
دیکشنری فارسی به لهستانی
غریزه
instinto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غریزه
instinto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غریزه
instinct
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غریزه
istinto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غریزه
instinct
دیکشنری فارسی به هلندی
غریزه
प्रवृत्ति
دیکشنری فارسی به هندی
غریزه
naluri
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غریزه
غريزةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
غریزه
본능
دیکشنری فارسی به کره ای
غریزه
יֵצֶר
دیکشنری فارسی به عبری
غریزه
本能
دیکشنری فارسی به چینی
غریزه
本能
دیکشنری فارسی به ژاپنی
غریزه
içgüdü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
غریزه
silika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غریزه
สัญชาตญาณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
غریزه
প্রবৃত্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
غریزه
جبلت
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غریبه
تصویر غریبه
ناآشنا، بیگانه، غریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
از روی غریزه، طبیعی مثلاً واکنش غریزی،
ذاتی، فطری مثلاً هوش غریزی
غریزۀ جنسی: غریزۀ اطفای شهوت که سبب تولید نسل است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریزه
تصویر بریزه
از صمغ های سقزی به رنگ سرخ، زرد یا سفید با طعم تلخ که از برخی درختان و درختچه ها به دست می آید و در معالجۀ بیماری های درد مفاصل، عرق النسا و کرم معده مفید است، انزروت، انجروت، کنجده، کنجیده، بارزد، بیرزد، بیرزه، زنجرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریفه
تصویر غریفه
درختستان، دولپاره، نال (نعل تازی گشته) سماهن، کفش پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریسه
تصویر غریسه
کویک نورسته، نهال نو نشانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریزیه
تصویر غریزیه
مونث غریزی: حرارت غریزیه
فرهنگ لغت هوشیار
غریزی در فارسی آسن ویری ویریک منسوب به غریزه، طبیعی ذاتی جبلی فطری. یا حرارت غریزی. حرارت طبیعی که در عروق بدن توام با خون وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریزن
تصویر غریزن
گل و لای سیاه که در بن حوضها و ته تالابها و جویهاست
فرهنگ لغت هوشیار
سرشت طبیعت (اعم از خیر و شر) طبع، ملکه ایست که از آن صفات ذاتی صادر شود و خوی (خلق) بدان نزدیک است جز این که در خوی اعتیاد مداخله دارد ولی در غریزه چنین نیست، استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه باجرای اعمال مفید و با معنی و پیچیده بر می انگیزد و قوای او را بدون احتیاج باکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری بدانه چیدن و مرغ را باشیانه ساختن و طیور را به ییلاق و قشلاق یا تمیز خطر از دور وامی دارد. یا غریزه جنسی. غریزه اطفای شهوت که سبب تولید نسل و بقای نوع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریره
تصویر غریره
مونث غریر بنگرید به غریر گور کن از جانوران مونث غریر
فرهنگ لغت هوشیار