جدول جو
جدول جو

معنی غروری - جستجوی لغت در جدول جو

غروری
(غُ)
ملا غروری، نصرآبادی در تذکرۀ خود آرد: گویا شیرازی است. طبعش نهایت پاکی و شکستگی داشت. در ایام حیات مرتکب امور دنیوی نشد از آن سبب عمرش به هشتاد رسید. کمال زنده دلی را داشت. به خدمت بسیاری از اهل حال رسید. در اواخر به اصفهان فروکش کرده در قهوه خانه ساکن بود. یاران اهل معنی جهت ادراک صحبت او به قهوه خانه می آمدند. مدار خود را از جدول کشی میگذرانید. والد کمینه ربط بسیار به اوداشته است. فقیر به اتفاق ایشان به خدمت او میرفتم. توجه بسیار به فقیر میکرد، و در علم رمل دست عظیمی داشت. در اواخر زمان شاه صفی فوت شد. مثنوی در بحر تحفه العراقین دارد. این چند بیت را در معراج گوید:
عزمش ز گمان سبک عنان تر
مرغی است گمان و عزم او پر
حجت طلبد ز عزمش ار کس
پیمودن عرش حجتش بس
شد زآمدنش چو چرخ آگاه
پر کرد ز شمع و مشعلش راه
از بسکه سبک گذشت و برگشت
از واقعه چرخ بیخبر گشت
ز آمد شدنش خبر ندارد
زآن مشعل و شمع برندارد.
غزل:
غم دل آواره هر دم پاره ای با خویش برد
مایۀ تسکین من آواره ای با خویش برد
درفراق دوستان آخر ز ما چیزی نماند
هرکه رفت از هستی ما پاره ای با خویش برد.
#
نازک نهال من که خوشم با خیال او
قامت کشیدن است گران بر نهال او.
#
مژگان من از تف درون سوخت
هرچند که سبزه ای لب جوست.
#
مکن خورشید را از کوی خود دور
گل پژمرده هم در بوستان هست.
#
از اشک و آه این دل گریان ناله دوست
سنگ کنار آتش و ریگ میان جوست.
#
اشکم دهد به طوفان، گر سوز دل نباشد
آتش به کشتی ماباد مراد باشد.
رباعی:
گویند که در بیضه نگنجد عمان
این گفته و این مثل ندارد امکان
باطل کند این گفته به چندین برهان
گنجیدن ذات مرتضی در دو جهان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضروری
تصویر ضروری
واجب، لازم، آنچه مورد لزوم و احتیاج باشد، کاری که انسان ناگزیر از انجام دادن آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروری
تصویر سروری
ریاست، حکمرانی، بزرگی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
خودپسندی. گستاخی و خودبینی. تکبر و نخوت. (از ناظم الاطباء). مغرور بودن. برتنی. مقابل افتادگی و فروتنی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ز مغروری کلاه از سر شود دور
مبادا کس به زور خویش مغرور.
نظامی.
ز مغروری که در سر ناز گیرد
مراعات از رعیت بازگیرد.
نظامی.
حافظ افتادگی از دست مده زآنکه حسود
عرض و مال و دل و دین، در سر مغروری کرد.
حافظ.
و رجوع به مغرور شود
لغت نامه دهخدا
کسی که غرغر کند غرغرو، گویی کوچک و میان سوراخ که چون تکان دهند صدا کند، پیاله ای کوچک را به وسیله موی دم اسب بیک قطعه چوب آویزند و چون پیاله را دور گرداند صدای غرغر از آن بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغروری
تصویر مغروری
در تازی نیامده فریفتگی، باد ساری ابر تنی فریفتگی، تکبر غرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوری
تصویر غیوری
حالت و کیفیت غیور غیور بودن غیرت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
آزادگان گروهی از رویگردانان (خوارج) که از پشتیبانی علی ع سر پیچیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروری
تصویر سروری
ریاست پیشوایی سرپرستی، پادشاهی سلطنت، تفوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
ناچار، ناگزیر، بایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
((ضَ))
منسوب به ضرورت، بایسته، لازم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
بایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروری
تصویر سروری
آقایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
Indispensable, Necessary
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
indispensable, nécessaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
필수적인 , 필요한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
ضروری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
অপরিহার্য , প্রয়োজনীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
จำเป็น , จำเป็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
muhimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
vazgeçilmez, gerekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
必須な , 必要な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
必不可少的 , 必需的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
חיוני , נַחְצוּתִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
niezastąpiony, konieczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
sangat penting, perlu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
अनिवार्य , आवश्यक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
onmisbaar, noodzakelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
indispensable, necesario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
indispensabile, necessario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
indispensável, necessário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
необхідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
unverzichtbar, notwendig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ضروری
تصویر ضروری
незаменимый , необходимый
دیکشنری فارسی به روسی
ضروری، لازم است، الزامی
دیکشنری اردو به فارسی