جدول جو
جدول جو

معنی غرو - جستجوی لغت در جدول جو

غرو
نی میان تهی، نای، نی، برای مثال کنون چنبری گشت بالای سرو / تن پیل وارت به کردار غرو (فردوسی - ۶/۳۰۵)
تصویری از غرو
تصویر غرو
فرهنگ فارسی عمید
غرو
(غَرْوْ)
نای میان تهی باشد که نوازند و به عربی مزمار خوانند، نای چیزی نوشتن. خامه. (برهان قاطع). نی میان تهی که آن را کلک گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) ، قصب. نی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (صحاح الفرس) (جهانگیری). یراع. یراعه. (نصاب الصبیان). یراع که تیر و قلم از آن سازند. نی که از آن قلم سازند و در شرح نصاب به فتحتین آمده. (غیاث اللغات) :
غریب نآیدش از من غریو گر شب و روز
به ناله رعد غریوانم و به صورت غرو.
کسائی (از فرهنگ اسدی).
کنون چنبری گشت بالای سرو
تن پیلوارت به کردار غرو.
فردوسی.
یکی مرد شد همچو آزاده سرو
برش کوه سیم و میانش چو غرو.
فردوسی.
میانت چو غروست و بالا چو سرو
خرامان شده سرو همچون تذرو.
فردوسی.
به رخ همچو پر و به بالای سرو
میان همچو غرو و به رفتن تذرو.
(حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی).
یکی گفت مرغی چو زرین تذرو
هم آنجاست در بیشۀ بید و غرو.
اسدی (از جهانگیری) (از آنندراج).
در آن مرز بد بیشۀ بید و غرو
میانش بدی نوژ برتر ز سرو.
اسدی.
همه باغ طاوس و رنگین تذرو
خرامنده در سایۀ نوژ و غرو.
اسدی.
محمود سومنات گشای صنم شکن
از غرو سی گزی به سنان زره گذار
این مرتبت نیافت که محمود تاج دین
از یک بدست کلک بریده سر نزار.
سوزنی.
طوطی بپریداز قفس بلخ به مرو
چون دید به جای نیشکر نیزه و غرو.
چون بلبل بر گل به گل و سرو به سرو
اکنون به خس اندرآورد سر چو تذرو.
سوزنی (از انجمن آرا) (از آنندراج).
سرین فربه میانش همچو غروی.
نظامی (از رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا).
، در بیت زیر غرو اگر به معنی نی (مزمار) نباشد ظاهراً به معنی آواز شعف و سرور است زیرا در مقابل غنگ به معنی آواز حزین برآوردن قرار گرفته است:
مرا رفیقی پرسید کین غریو ز چیست
جواب دادم کز غرو نیست هست ز غنگ.
رجوع به غنگ شود
لغت نامه دهخدا
غرو
(؟ دَ)
الغرو، جائی در نزدیکی مدینه است. عروه بن الورد گوید:
عفت بعدنا من ام حسان غضور
و فی الرمل منها آیه لاتغیر
و بالغرو و الغراء منها منازل
و حول الصفا و اهلها متدور
لیالینا اذ جیبها لک ناصح
و اذ ریحهامسک ذکی و عنبر.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
غرو
نای میان تهی (اعم از آنکه نوازند) یا نایی که بدان چیز نویسند
تصویری از غرو
تصویر غرو
فرهنگ لغت هوشیار
غرو
((غَ رْ))
نای، نی میان تهی
تصویری از غرو
تصویر غرو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غروب
تصویر غروب
زمان قرار گرفتن خورشید در افق، پایان روز، فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره، پایان یافتن چیزی یا امری مثلاً غروب جوانی، غروب دولت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن،
بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن
غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی
غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
غرور خوردن: فریب خوردن
غرور دادن: فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غروف
تصویر غروف
چاه پر آب، دول کلان دول آب بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غروض
تصویر غروض
جمع غرض، پیش بند های اشتران سینه بند های پالان ها
فرهنگ لغت هوشیار
واحد مسکوک رایج در ممالک عربی معادل 40 باره. توضیح در عربی آن را جمع غرش گیرند ولی این مفرد در فارسی مستعمل نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غروز
تصویر غروز
جمع غرز، پا گیر های چرمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرور
تصویر غرور
فریفتن، بیهوده امیدوار کردن کسی را، کبر و نخوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غروب
تصویر غروب
فرو رفتن و جز آن، فرو رفتن ماه و آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرور
تصویر غرور
((غُ))
فریب دادن، به خود بالیدن، تکبر، نخوت، فریفتگی، ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توانایی های ملت خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غروب
تصویر غروب
((غُ))
فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا هر ستاره دیگر، هنگام غروب آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
ابرخویشی، باد، برتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غروب
تصویر غروب
ایوار، فروشد، شامگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غرور
تصویر غرور
Pride, Arrogance, Haughtiness, Vanity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogance, hauteur, fierté, vanité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از غرور
تصویر غرور
высокомерие , гордость , тщеславие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غرور
تصویر غرور
kesombongan, kebanggaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
kibir, gurur
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از غرور
تصویر غرور
傲慢 , 誇り , 虚栄心
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از غرور
تصویر غرور
傲慢 , 自豪 , 虚荣
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از غرور
تصویر غرور
יהירות , גַּאַוָה , גַאֲוָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از غرور
تصویر غرور
오만 , 자부심 , 허영심
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogantie, trots, ijdelheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از غرور
تصویر غرور
अहंकार , घमंड , गर्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غرور
تصویر غرور
Arroganz, Stolz, Eitelkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arroganza, orgoglio, vanità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogancia, orgullo, vanidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogância, orgulho, vaidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arogancja, duma, próżność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غرور
تصویر غرور
пихатість , пихатість , гордість , марнославство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غرور
تصویر غرور
kiburi, majivuno, ubatili
دیکشنری فارسی به سواحیلی