آواز مهیب. (آنندراج) ، در ناظم الاطباء به معنی دیگ آشپزی آمده است و در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد و در صورتی که صحیح باشد تلفظی از غزغن، غزغند (دیگ) است
آواز مهیب. (آنندراج) ، در ناظم الاطباء به معنی دیگ آشپزی آمده است و در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد و در صورتی که صحیح باشد تلفظی از غزغن، غزغند (دیگ) است
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
قیقاج. در تداول عوام، کج و پیچان، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود. - غیغاج رفتن، کج و پیچان راه رفتن. ، در تداول مردم آذربایجان، قیقاج یا قیقاجی بریدن پارچه، یعنی بریدن آن بشکل سه گوشۀ قائم الزاویه
قیقاج. در تداول عوام، کج و پیچان، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود. - غیغاج رفتن، کج و پیچان راه رفتن. ، در تداول مردم آذربایجان، قیقاج یا قیقاجی بریدن پارچه، یعنی بریدن آن بشکل سه گوشۀ قائم الزاویه