جدول جو
جدول جو

معنی غرغاج - جستجوی لغت در جدول جو

غرغاج
(غَ رَ)
قره آقاج. غرغار. اوجا. رجوع به اوجا شود
لغت نامه دهخدا
غرغاج
پارسی تازی گشته غرغاژ اوجا از تیره نارون ها
تصویری از غرغاج
تصویر غرغاج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
ارغاچ. تار و پود جامه و جز آن
لغت نامه دهخدا
(غَ)
گاو دشتی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری) ، گاومیش. (ناظم الاطباء). مصحف غژغاو، غژگاو است. رجوع به همین کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آواز مهیب. (آنندراج) ، در ناظم الاطباء به معنی دیگ آشپزی آمده است و در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد و در صورتی که صحیح باشد تلفظی از غزغن، غزغند (دیگ) است
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
قره آغاج. غرغاج. اوجا. رجوع به اوجا شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) :
غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو
باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن.
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قیقاج. در تداول عوام، کج و پیچان، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود.
- غیغاج رفتن، کج و پیچان راه رفتن.
، در تداول مردم آذربایجان، قیقاج یا قیقاجی بریدن پارچه، یعنی بریدن آن بشکل سه گوشۀ قائم الزاویه
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیغاج
تصویر غیغاج
کج و پیچان: غیغاج می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیغاج
تصویر غیغاج
((غِ))
کج، اریب، قیقاج
فرهنگ فارسی معین