جدول جو
جدول جو

معنی غرامپیان - جستجوی لغت در جدول جو

غرامپیان
(غْرا / غِ)
تلفظ ترکی گرامپیان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
جمع واژۀ حرامی. دزدان ره زن: سالی از بلخ با شامیانم سفر بود و راه از حرامیان پرخطر. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از نژاد سامی، فرزندان آرام، پنجمین پسر سام، ساکن سوریه و بین النهرین
لغت نامه دهخدا
(کَرْ را)
کرّامیّه. پیروان ابوعبدالله محمد بن کرام نیشابوری. پیروان فرقۀ کرامیه: استاد ابوبکر در حضرت بود سخن کرامیان بمیان افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 431). و این خواجه ابوالقاسم چهار مدرسه در قصبه بنا کرد... کرامیان را یکی در محلۀ شادراه. (تاریخ بیهق ص 194). رجوع به کرامیه شود
لغت نامه دهخدا
از بلوکات استرآباد (گرگان) است که دارای 34 آبادی و 9 فرسخ مساحت میباشد، مرکز آن رامیان و حدود آن بشرح زیر است: از شمال به صحرای ترکمن و حاجی لر، از جنوب بکوهستان شاهرود و بسطام و از خاور به فندرسک محدود است، جمعیت تقریبی بلوک 8445تن میباشد، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 310)، دیه های رامیان عبارتند از: گل چشمه (سابقاً دره ویه نامیده میشده) اسپرنجان، جوزچال، کبودچشمه، خاندوز، کومیان، لیرو، میرمحله، نرگس چال، نوده اسماعیل خان ’118’ (نوده میر سعداﷲخان) (نوده علی نقی خان)، پاقلعه، پلرم رامیان (در ناحیه ای که محصور بدو تپۀ مستور از جنگل است بنام کوه خوش ییلاق)، زری، سیدکلا، سوخته سرا، توران، وطن، کوههای رامیان عبارتند از: آسمیان که قلعۀ پوران درآنجاست، نیلاکوه در جنوب چکور، در میان ایندو محلی است که تپۀ تخت رستم در آنجاست، این کوه گاهی ماران کوه و ایلان کوه خوانده میشود، قلعۀ ماران، در میان چمنزاری واقع است و راه باریکی که بآنجا منتهی میشود در مقابل مهاجمان به آسانی قابل دفاع است، (از ترجمه سفرنامۀ مازندان و استرآباد رابینو ص 171)
لغت نامه دهخدا