- غامره
- مونث غامر ویران مونث غامر
معنی غامره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث زامر زن نای زن
مونث سامر افسانه گویان
عامر، آباد کننده، معمور، آباد
بام راه، راه بام، راهی که به پشت بام می رود، پلکان، نردبان
مونث ضامر
آباد کننده، انباشته و پر، آباد
پیچیده گنگ، خانه پرت (الدار الغامضه) مونث غامض: جملات غامضه
مونث غادر بیوند گر مونث غادر، جمع غادرات غوادر
پس مانده جا مانده
مونث غائر: و نیمروز، چرت نیمروز
مونث غایر، گرمگاه، نیمروز میان روز
ستم، گزافکاری، خود سری، بی باکی
پر آبی، گول شدن خر شدن، تنبلی سستی
شدت، دشواری، سختی، محل فراهم آمدن و انبوهی چیزی
زمین بایر و خراب که قابل کشت و زرع نباشد، مقابل عامر، ویران
جای ویران، زمین خراب
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات
دشواری، شدت